گلیم حافظ نگاره بزکوهی از دوران باستان | |||||
فصلنامه نگره | |||||
مقاله 4، دوره 7، شماره 21، فروردین 1391، صفحه 55-67 اصل مقاله (975.57 K) | |||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||
نویسنده | |||||
عفت السادات افضل طوسی* | |||||
عضو هیئت علمی دانشکده هنر دانشگاه الزهرا | |||||
چکیده | |||||
اهمیت نقوش حیوانی از دیرباز در هنرایرانی قابل مشاهده است. این نقوش حیوانی گاه بهسبب کاربردشان از جنبه کشاورزی و تغذیه، بهعنوان نمادی از خدایان، سلطنت و یا عناصری از کائنات بهشمار آمدهاند. در میان نقوشحیوانی، نگاره بزکوهی از اهمیت بسیار برخوردار است. ایننقش در دورانباستان کارکردی بیش از یکنقش تزئینی داشته، و نماد طلبباران و برکت بودهاست. از عصرساسانی و سپس دوران اسلامی که اعتقادات وگرایشهای هنر وفرهنگ تغییرات اساسی داشته، نگاره بزکوهی نیز بهحاشیه رفت وبیشترین کارکرد خود را در دستبافتههای روستایی وعشایری حفظ نمود. هدف مقاله پیشرو جستوجوی علت تداوم وحفظ ایننقش در هنر باستان وسپس دوام آن در هنر گلیم است. اینتحقیق با توجه به –نگارههای در دسترس از دوران پیش از تاریخ تاکنون، با روش مقایسه اسناد بهجا مانده در دوران مختلف و روش توصیفی - تحلیلی، ردپای حضور بزکوهی و معنای آن را در هنرایران مورد بررسی قرار دادهاست. روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانهای است. بهنظر میرسد این نقش از دیرباز بر سنگ نگارهها وجود داشته و با توجه به عقاید وآیین مردمان گذشته بهعنوان نماد باران، باروری وفراوانی شکل گرفته و از نسلی بهنسل دیگردر هنرباستان انتقال یافته و در دستبافتههای عشایری که از آسیب تغییرات روز در امان بود، محفوظ مانده است. نزدیکی ایننقش با زندگی، معاش ومحیط زیست وآرزوهای بافنده و انتقال سنتی آن طی قرنها، موجب حفظ آن در میان بافتههای عشایری تا بهامروز است. بی آنکه بافنده امروز برمعنای دقیق این نقش آگاه باشد حافظ آن است و بهاین ترتیب گلیم محمل یک نگاره و آرمان باستانی گشته است. | |||||
کلیدواژهها | |||||
بزکوهی؛ تمدن باستان؛ گلیم؛ عشایر ایران | |||||
اصل مقاله | |||||
مقدمه اهمیت نقوش حیوانی پیشاز این مردم میپنداشتند پدیدههای طبیعی، ریزش باران وتوفان، باروری وحاصلخیزی خاک، تحتنظارت نیروهای نامرئی است. انسان برای کنترل طبیعت و ایجاد رفتار مساعد درآن دست به هرآنچه که بهگمان او موثر بود میزد تا به بهبودی، برکت وتسلط برمحیط دستیابد. با بالاآمدن ماه، جزر ومد میشد، صدای یکپرنده ممکن بود نوید باران باشد، یکجانور چهار پا او را به سرچشمهایی در کوه ودشت رهنمون میکرد. رفتار غریزی حیوانات در پیشبینی حوادث طبیعی ویافتن منابع آب وحیات، برای انسان این تصور را بهوجود آورد که در ایجاد حوادث وآنچه مطلوب است، نقش دارند. هنرمندان باستان جانورانی را بر مبنای تصورات خود از گل وسنگ وفلز خلق کردند که از دیدگاهشان دارای نیروی مانایی بوده و در حوادث و طبیعت نفوذ داشتند. حیوانات گاه بهعنوان نیا یا توتم در دوران باستان مورد احترام یا پرستش قرار گرفته و بهسبب زیبایی و یا قدرتطبیعی مورد ستایش بودند. تصویر بزکوهی در هنر ایران، از دیرباز نقش بسیار مهمی داشته و نگارههای آن از دورههای پیش از تاریخ در نقوش غارها، سنگهای حجاری شده، بر ظروفسفالی و فلزی بسیار دیده شده است. ایننقش چه بهشکل طبیعی و یا بهصورت بالدار در هنر برنزکاران لرستان دیده میشود و و در دوره هخامنشی بهبالاترین شکوه خود از جهت تنوعشکل رسید و طی قرنها نمادی از نیروی زندگی، باروری و نگهبان درخت زندگی بهشمار میآمد. در برخی منابع نگاره بزکوهی، نماد حیوانی از گیلگمش، شاهخدای سومری و نیز ارباب حیوانات ونشانه آناهیتا، ایزد باران است. در دوران پیش از تاریخنگارههای بزکوهی بر سنگها نقاشی و حک میشد و سفالگران شوش همواره قرص ماه یا دیگر نگارههای نمادین را میان شاخها و تنه بزکوهی مینهادند و تعداد زیادی از آبخوریهای سفالین شوش در هزارههای سوم و چهارم، غیر از حاشیه نقشی جز این ندارند. بیشک هویت نقوش چهارپایان ایران، متاثر از شرایط زیستمحیطی، فرهنگی وآیین این مردم است. میتوان گفت برخی پدیدههای هنری از شرایط اجتماعی نحوهزندگی ومعاش مردم دوران خود متاثر بوده و نشانگر اهمیت بعضی موجودات وموضوعات در طبیعتاطراف اقوام سازنده آن میباشد. هدف اصلی اینپژوهش شناخت معنا و مفهوم نگاره بزکوهی و تداوم آن در هنر ایران، از دوران باستان تاکنون است. با توجه بهتغییر شرایط، آیین و شیوه معاش ایرانیان در سدههای گذشته، همچنان نگاره بزکوهی به شکلهای مختلف در صنایعدستی و دستبافتههای اقوام ایرانی از قوام و دوام برخوردار است. سئوال اصلی پژوهش پیشرو این است که چرا نقش بزکوهی تا اینحد در هنر ایران باستان تکرار شده و سرنوشت آن در دوران بعد چگونه بوده است؟ برای این منظور نقش بزکوهی از سنگنگارهها، سفالینهها و فلزکاری در میان اسناد موجود و در دسترس از تاریخ و تمدنباستانی تا گلیم عشایر در دوران معاصر، مورد بررسی و مطالعه قرار گرفتهاست. روش مطالعه این پژوهش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات کتابخانهای است. همچنین این نقش در میان نقوش در دسترس از دستبافتهها بهویژه گلیم عشایر مناطق بختیاری، شاهسون و قشقایی با ارجاع بهپیشینه آن در هنر باستان بررسی شدهاست. در این پژوهش اهمیت نگاره بزکوهی از جنبه معنا، کارکرد و ارتباط آن با اساطیر، باورها، اعتقادات، آیینها در دورههای مختلف تاریخی و تداوم آن در دوران معاصر،مورد بررسی قرار گرفتهاست.
1 - منطقه زیستی بزکوهی بهرنگ سبز، ماخذ: تاجبخش ، 1374 ،106 2- بزکوهی، ماخذ: همان ریختشناسی بزکوهی اشکالمختلف از نگاره بز در هنر باستان موجود است که گاه نیز بهدلیل شباهت با دیگر چهارپایان نظیر قوچ، بز و مرال، شناسایی دقیق آن مورد تردید است و دربرخی متون بهاشتباه نامگذاری میشود.ازاینرو ضروری است ابتدا مشخصات ظاهری اینچهارپایان بیان گردد. قوچ گلهداران و جوامع دامداری اولیه در فلات ایران، قوچ را نماد برتری برسایر دامها بهویژه گوسفند میدانستند و مشخصه اصلی قوچ، شاخهای حلزونی شکل اوست. قوچ ازخدایان مذکر وابسته بهباروری و زایش بوده و در اسطورههای مصری نماد آمون خدایآفرینش و خنوم، خدای خلاقیت است. مرال، گوزن، گاو کوهی این حیوان که از خانواده گوزن ها است، شاخهای دراز وچند شاخه دارد و شاخهایش بیش از گوزن زرد و تا 110 سانتیمتر رشد میکند. زیستگاه این حیوان که اغلب با بزکوهی اشتباه گرفته میشود، بیشتر در مناطق شمالی ایران است.اینحیوان از پراکندگی و گستردگی محل زیست مانند بزکوهی برخوردار نیست. آهو اینحیوان نیز در سراسر ایران پراکنده است. شاخ آن تا 44 سانتیمتر رشد میکند، پاهایبلند و گردن کشیده وشاخهایش کوتاه و بهسمت عقب است. درمجموع از مرال و بزکوهی و قوچ کوچکتر است. کل، پازن، بز کوهی بزکوهی تقریبا در تمام استانهای ایران ومناطق کوهستانی پراکنده است.(تصویر1) این حیوان شکار طبقات مختلف اجتماع از شاه واشراف ومردم کوهنشین بودهاست. کل و بز بهراحتی از صخرهها بالا میرود، شاخ آن شمشیری و زیبا است و سنحیوان از برجستگی روی شاخ برآورد میشود.(تاجبخش، جمالی، 1374، 107) در پایین چانه جنسنر دستهای از موهای بلند ریشمانند روئیده است. دم آن کوتاه است و طول آن با موهای انتهایی کمی بیشتر از طول گوش است. پاهای قوی و سم آن نسبتا پهن است.(تصویر 2) نقش بزکوهی برای نخستینبار بر روی مهرههای استوانهای شکل بینالنهرین متعلق بههزارههای چهارم وسوم ق.م دیده میشود.(هال، 1380، 101) ونقشآن در تمام آثار متنوعفلزی و سفالی، تا دوره ساسانی ساخته و پرداخته میشدهاست.
بز کوهی بر سنگنگارههای ایران نگارهای سنگی قدیمیترین کتاب بشر اولیه است که برآن علایق، سلایق واعتقادات خود را ثبت نمودهاست. حدود 30000تا 25000 نقش بر دل کوهها وغارها حجاری شدهاست که بهجرات میتوان گفت فراوانترین نقش یافتهشده در سنگنگارهها بزکوهی بهویژه بزکوهی نر، باشاخهای بزرگ وکشیده بهسبکهای گوناگون است که در غالب صحنهها خودنمایی میکند.(فرهادی، 1377، 130) این نقش باتوجه بهپراکندگی گسترده اینحیوان درایران در سنگنگارههای مناطق کوهستانی لرستان ارسباران، کهکیلویه، خمین، دشتمغان و دیگر مناطق ایران دیده شدهاست.(تصویر 3) بزکوهی با شاخهای بلند بهعقب برگشته وگردن باریک 90/0 نقش ثبتشده در سنگنگارهای مناطق مختلف ایران است و بهمعنی درخواست آب، زایندگی و فراوانی نعمت است و بهنظر میرسد، سنگنگاره دایرهایی شکل با سهشاخه کوتاه درانتها ( ) استلیزه نقش بزکوهی است. (ناصریفرد، 1388، 133) در کنار نقش نگارهای کشفشده از بزکوهی نقش نگارهایی بهشکل لوزی hu دیده میشود که از مجموعه خطوط مختلط ایلام کهن بوده و از سوی پروفسور هینتس[1] باستانشناس بهمعنی تقدیس شناسایی شدهاست. وجود نقشی زیگوراتشکل در نزدیکی این طرح موید تقدس آن است. غالبا نقوش بزکوهی در مناطق نزدیک بهآب بوده وحتی امروزه جزء مناطق با برکت بهحساب میآید.در ایندوره نقش بزکوهی مانند یک فرشته اسطورهایی ومقدس نگهبان ماه و درخواستکننده آب، زایندگی و فراوانی درهمهجا دیده میشود.(همان، 134) نقاشی برای انسان در دورهباستان، اولین خطنوشتاری او محسوب میشود و همراه با امید بهباروری وبرکت بیشتر است و قاطعانه میتوان گفت نقش بزکوهی بهعنوان نمادی از ماه و باران بیشاز حیوانات دیگر مانند گوسفند، اسب، گوزن وشیر برای مردمان گذشته ایران اهمیت داشته و فراوانی آن نشانه اهمیت آن در زندگی واعتقادات آنها است. با توجه به اینکه بز نسبت به گرما ومناطق صعبالعبور، کوهستانی و پوششگیاهی کم مقاوم بوده و شکار بومی ایران است، اهمیتحیاتی این حیوان در معاش و گذرانزندگی کوچنشینان آشکار است. از سویی برای انسان عصرباستان، شاخ اینحیوان یادآور ماه است. اهمیت ماه با توجه به رابطه آن با رستنیها، آب و بارش باران در طبیعتحیاتی است. "شاخ مظهر نیروی فوقطبیعی، الوهیت، سلطنت، قدرت، پیروزی، فراوانی گله و محصول، زاد و ولد و باروری میباشد. همچنین مظهر نیروی جان با اصلحیاتی که از سر بر میخیزد؛ از اینرو شاخهای روی کلاه خود یا سرپوش نیرویی مضاعف میبخشد. ایزدان شاخدار نیز، هم مظهر جنگجویی، هم مظهر باروری و هم ارباب حیوانات بهشمار میآیند."(کوپر، 1379، 218)
3- سنگنگاره کوهای خراوند، ماخذ: ناصری فرد ، 1388 میتوان گفت نقش بزکوهی بیش از سایر حیوانات، در مفرغها و سفالینه هزارههای پیش از میلاد بهکار رفته است. "این حیوان که در باورهای قومی و اساطیری، اصل مذکر و سمبل{نشانه} قدرت تولید بهشمار میرود، یکی از حیوانات حاکم بر آسمانها، دهمین علامت از منطقهالبروج و همچنین یکی از صورتهای فلکی در آسمانشمالی است که «بزشاخدار» نیز نامیده میشود. بزکوهی نیز ربالنوع ماه است."(جابز،1370، 23-25 ) ایرانیان برای بزکوهی وجانوران شاخدار دیگر نیز نیروی جاودانهایی قائل بودند و بهاحتمال قوی میان شاخهای خمیده وهلال ماه ارتباطی متصور بودند. ماه از زمانهای بسیار قدیم با باران و خورشید با گرما و خشکسالی مرتبط دانسته میشد. بنابراین شاخ در نزول باران موثر شمرده شده و این وابسته آب بهطور برجسته روی ظروف جلوهدار شد و همواره قرص ماه در میان هلال شاخها همچون مخزن آب به تصویرکشیده میشد. و چهارگوشه نشانه زمین است، زیرا دارای چهار جهت اصلی است و آسمان نیز به شکل پرندههایی که بالهای خود را گشودهاست، جلوه میکند.(پوپ، 1380،15) با توجه بهاین معانی رمزی و جادویی میتوان دریافت که چرا نقش جانوران شاخدار با صراحت و قوت در نمونههای هنری جلوهگر شدهاست.
بزکوهی دراسطورههای ایران اسطوره، واکنش ناتوانی انسانی نسبت بهعدم آگاهی از علل واقعی حوادث و تلاش درجهت تفسیر آن است. ماهیت اسطورهها با نماد توصیف میشود چرا که نمادها مناسبات و ارتباطات بین دال و مدلول، انسان و ایزد را تعریف مینماید.(کوپر،1379،139) گیریشمن معتقداست ایرانیها ویونانیها در دورانهایی در هنر خود موضوعهای اساطیری را نقل میکنند. این آثار در ایران ابتدا در سفالینهها وبلافاصله در هنرمندان فلزکار دیده شده و حداقل بهمدت دوقرن در لرستان نقش روی فلزات بود.(گیریشمن، 1374 ،74) دریکی از اسطورهها که بهداستان آفرینش انسان مربوط است، داستان روییدن گیاهی با دو برگ (احتمالا ریواس) بهشکل انسان درآمدند که بهمشیه و مشیانه معروف است و در حوادثی که برایشان پیشآمد از شیر بز سپیدی نوشیدند. بهعبارتی بز درحیات بشر اولیه نقش مهمی دارد.( کارنوی،1383، 51) در اسطورههای ایران باستان، از بین ایزدان که در هیئت چهارپایان در آمدهاند میتوان بهورثرغنه(بهرام) ایزد جنگاوری و پیروزی اشارهنمود که موجودی انتزاعی است و یکی از تجسمهایش بز نر جنگی بودهاست.(هینلز، 1374 ،71) با بررسی نقشمایه بزکوهی در آبخوریهای سفالی4000 سال قبل ازمیلاد در شوش ابعاد غیرمتعارف شاخها مشهود است که نمادی از ماه و بهعنوان سرچشمه نزول باران محسوب شده و دراکثر موارد نمادی از زمین، آب و خورشید در میان شاخها منقش است.(شکل 4)
شکل 4- مقایسه نمونههایی از نقش بزکوهی همراه با نمادی از زمین (الف ) ب – بزکوهی با نمادی از آب بین شاخهایش، الف، آبخوریهای بهدست آمده در منطقه شوش متعلق به 3600 -4000 سال قبل از میلاد، ماخذ: کامبخش فرد، 1379،81 ج – نقشپرنده بر لبه آبخوری، ماخذ: نگارنده .
میان ماه، آب ورستنیها در اساطیر باستان جهان بهویژه اساطیر هند وایرانی که نیای مردمان فلات ایران هستند، پیوندی غیرقابل انکار وجود دارد. ارتباط ماه با جزر و مد، توفان و باران ارتباط آن با رستنیها را تقویت میکند. در یشتها ) VII, 4 (آمده است: گیاهان در گرمای ماه رشد میکنند. ارتباط ماه با گیاهان و رستنیها چنان است که شماری ازخدایان باروری همزمان خدایان قمری نیز هستند مانند هاثور در مصر و آناهیتا در ایران. در فرهنگهای دیگر دنیای باستان موجوداتی همچون سگ یا حلزون، مار ومارماهی و قورباغه در رابطه با ماه و باران است.(الیاده، 1372،167-164) در فرهنگ ایران باستان علاوه بر آنکه بزکوهی نمادی از بهرام ایزد پیروزی است شاخ او یادآور و نشانه ماه است، ازاینرو در میان شاخهایش نمادی از آب (باران) و یا زمین که اشاره به رستنیها است دیده میشود.(تصویر 5-4) در مفرغهای لرستان بزکوهی در کنار آناهیتا نیز آمده ویادآور ایزد باروری وآب وآبادانی است.(تصویر 6)
تصویر 5- نقشمایه بزکوهی خلاصه شده همراه با نماد آب یافتهشده در تپهحصار، 4500 سال قبل از میلاد، ب: بز با ماه در میان شاخهایش، شوش، ماخذ:نگارنده
6- 7- 8- 9- تصویر 6- آناهیتا با بزکوهی بر سرش، نمادی از ایزد آب، ماخذ:گیریشمن، 1371، تصویر 24 تصویر 7- دستهظرفی ازمفرغهای لرستان درمقایسه با بزکوهی بالدار دوره هخامنشی، ماخذ:گیریشمن، 1371، تصویر103 تصویر 8- بزکوهی ریتون اشکانی، موزه رضاعباسی تصویر 9- بشقاب سیمین دورهساسانی، با نقششکار بزکوهی، ماخذ: تاجبخش، جمالی، 1374،24
در تمدن لرستان هزاره اول قبل ازمیلاد نیز پیکرهای بزکوهی بسیار دیده شدهاست. درمیان آثار بهجا مانده قطعات نذری که منظور دقیق آنها مشخص نیست، تصاویر بزکوهی وابزار وآلات مربوط به اسب (زیر سریها) وپیکرهای ساده بهشکل سنجاق بوده که ممکن است مربوط بهنشانهای خانوادگی و یا برای قربانی وچشم ونظر ساخته شده و یا اشیایی که معرف جدال قهرمان با دوجانور جنگلی است دیده میشود. یکی از مهمترین آثار مفرغ لرستان میلههای برنزی است که درعبادتگاهی در"سرخ دم" یافتهشد این میلهها به یک صفحه مدور منتهی میشود که در مرکز آن شکل سرانسانی برجستهای کار شده که باید سر" ربالنوع مادر" اقوام آسیانی باشد که از آسیای صغیر تا شوش مورد پرستش بودهاست.(گیریشمن، 1371، 48) قطعهای از این دسته اشیاء ربالنوع مذکور را در مرکز داشته در اطراف آن چهار بز دیده میشود. در قطعهای دیگرکه احتمالا ایزد "اشی " خواهر"سروش " را درحال زایش وشیرافشانی در مرکز دارد در دوطرف الهه دو بزکوهی حکشده که بهنظر میرسد دارای معنای آیینی است که با باروری مرتبط است.(تصویر 6) باید یادآور شد بزکوهی با شاخهای طویل، شاهکار نگارگران لرستان است که آن را از هنرمندان آشور بهارث بردند و با توانمندی قدرت تعبیر را نشان میدهد و آنها در کوچکنمودن تصاویر پیشوای هنرمندان جانورنگار عهدهخامنشی بودهاند که اوج هنرشان در دسته کوزهای از برنز و طلاکوب با پیکره دو بزکوهی بالدار دیده میشود و به نظر میرسد الگوی آن دستهظرفی در مفرغهای لرستان با دو بزکوهی است.(تصویر7) در تصویر8، ظرف(ریتون) با نقش حیوان شاخدار (احتمالا بز) در انتهای آن از دوره اشکانی دیده میشود. در دوران حکومتساسانی، بزکوهی بهصورت ترکیبی در صحنه شکار شاهان بر بشقابهای سلطنتی دیده میشود. صحنه شکار وتیراندازی شاه به گراز، آهو، بزکوهی وقوچ و شیر ازمضامین تکرارشده در هنرساسانی است. این تصاویر نمادی از تفوق شاهان و پیروزی آنان بر دشمنان و بهعبارت دیگر نمایشی از شجاعت وبرتری پادشاه میباشد.(تصویر 9) تفسیر این صحنهها، چون بازتابهای تمثیل دیرینه شکار وجنگ، و به منزله شکست دشمنان دنیوی و معنوی درهیئت حیوانات میباشد. در هنر پارچهبافی ساسانی، نقش تزئینی سنتی یعنی شیر، تازی، سگ، گراز، بز کوهی وغیره نیز بهکار گرفته شد.(گدار، 1345، 302) نمونه آن پارچهای با نقش بزکوهی یا قوچ با گردنبندی از مروارید( سده 7-6 م ) در قاببیضیشکل است که از
الف ب 10- قوچ در پارچهساسانی الف، با حلقهمروارید بر گردن بهنقل از گیریشمن، ب بازسازی همان نقش، ماخذ:ریاضی، 1382 ، 223
11- 12- 11- غزال در صحنه شکار، سفال کاشان سده هفتم ق، ماخذ:خلیلی 1384، 273 12- شیر وبزکوهی، سفال نیشابور، سده پنجم ق. ماخذ: کریمی، کیانی ، 3641،158
گورستان زیرزمینی آنتینوئه مصر بهدست آمده و گیریشمن آنرا منصوب بهساسانیان میداند.(ریاضی، 1382، 223) (تصویر10) میتوان گفت در دوران ساسانی رفتهرفته اهمیت نمادین نقش بزکوهی کمشده و درترکیب با موضوعات دیگرمانند شکار مطرح شد. در دوره اسلامی گاه در نقاشی وتزئین سفال، شیشه وپارچه، بهویژه درصحنه شکارحضور یافته و نمونههای زیبایی از آن بهتقلید ازهنرساسانی مشاهده میشود. ازجمله بر بشقاب سیمین معروف آلبارسلان (459ه.ق) که در مرکزمنقوش بهخط کوفی و در ردیف پایین دو بزکوهی بالدار در نهایت زیبایی و ظرافت منقوش است که خود ظریفترین میراث نسلهای متمادی استادان نقش جانوران است.(پوپ، 1380 ،85) در سفالینهها نیز درصحنه شکارگاه، بزکوهی و یا غزال و بهندرت گوزن در برخی آثار دیده شدهاست.(تصویر 12-11) اما مهمترین محل حفظ و کاربرد این نقش در دستبافتههای عشایری است که در ذیل این مطلب به آن پرداخته میشود. تاریخچه گلیمبافی با آن که قدمت بافتفرش و گلیم چندان کمتر از تاریخ سفالگری نیست و بهعصر مفرغ میرسد، ولی بهدلیل خللپذیر بودن پشم و اینکه در رطوبت وخاک میپوسد، حفریات باستانشناسی هرگز نتوانسته ما را در یافتن نمونههای بسیار کهن یاری دهد. بنابراین در مقابل قالیبافی که سند آن دستکم بهسه هزار وپانصد سال پیش میرسد سند محکمی از سابقه تاریخ بافتگلیم در دسترس نیست. اما بهدلیل شیوه بافت احتمالا بیش از بافتقالی سابقه دارد و بهمردمان آسیای مرکزی نسبت داده میشود.(پرهام،1371، 36) گلیم بهعنوان یکی از نخستین زیراندازههای بشر، سابقه تولید بسیار طولانی دارد. بافتگلیم، با توجه به انواع کاربرد آن شامل جل، مسند، خورجین، نمکدان، سفره، مفرش، و انواع دستبافتهای تخت یا مسطح بافت؛ جاجیم ، زیلو، شیریکی پیچ، گلیمچه، جنته، ورنی، از پایدارترین صنایع دستی اقوام ایرانی است که با ماشینی شدن بافتهها و رواج تولیدات کارخانهای که اغلب هنرهای دستی را تحتالشعاع قرار داد، هنوز در گوشه و کنار روستاها و درمیان مردم عشایر دیده میشود. اغلب نقوشی که امروز درگلیم بافته میشود، قرنها است که از نسلیبهنسل دیگر منتقل میشوند. بیآنکه حتی بافندگان آن آثار نامی یا توضیحی برای آنها داشته باشند. برخی براین گمانند که بافندگان، طبیعت و محیط پیرامون خود را الگو قرار داده و نقشانتزاعی آن را بر گلیم تصویر میکنند. اما تکرار نقوش طی قرنها وحتی در دوران معاصر خود گواه آن است که بسیاری ازنقشها بهطور سنتی و با تقلید از گذشتگان بافته میشود. اگرچه حضور حیاتی بعضی جانوران مانند بز واسب ومرغ وغیره در زندگی ومعاش عشایر سبب حضور نقوش جانوری نیز هست اما تنها دلیل کافی برای کاربرد نقوش نیست. بهطور مثال با همه اهمیت گاو در زندگی عشایر، نقش این حیوان کمتر در آثار آنها دیده میشود. از اینرو بهنظر میرسد حضور بسیاری از نقوش بهدلیل اهمیت وارزش معنوی آن در اعتقادات گذشتگان و تقلید از کار آنها است. برخی نقوش، بازمانده هنر مردمان گذشته است و درطول سالیان سال بافته شده وگاه تغییراتی نیز داشتهاند، ایندست از نقوش شباهت آشکاری با آثار بهجامانده از دوران پیش از تاریخ وتمدن باستان دارند. این مساله موید و گواهی بر این ادعا است که برخی نقوش دستبافتهها ریشه در فرهنگ و اساطیر دارند. مانند نقش بزکوهی با نمادزمین و نقوش بهجا مانده برآبخوری شوش و سیلک است. میتوان گفت گلیمبافی تنها هنر بکری است که فرهنگ، هنر و اعتقادات گذشتگان را با انتقال سینهبهسینه از نسلیبهنسل دیگر در درون خود محفوظ نگاه داشته است. درمیان نقوش مورد علاقه وسنتی اقوام ایرانی هنوز نقشهای حیوانی باقیمانده از گذشته بافته میشود و در اینمیان نقش بزکوهی همچنان با قوت پایدار مانده است. در واقع دستبافتههای عشایری از آنرو که برای نیاز خانوار ونه تحتتاثیر تجارت و تقاضای بازار تهیه میشود از بسیاری عوامل که بر تولید صنایع دستی تاثیر دارد، محفوظ مانده وهنری بکر وسنتی را به نمایش میگذارد. الف - گلیم اقوام شاهسون شاهسونها از اقوام ترکزبان مهاجر از ترکمنستان وآناتولیاند و در شمالشرقی آذربایجان زندگی میکنند. این ایلات بزرگترین مانع ومدافع در مقابل دشمنان شمالغربی ایران ابتدا ترکان عثمانی و سپس روسیه تزاری بودند. تعداد زیادی از طوایف شاهسون و در اوایل قرن نوزدهم بهنواحی هشترود، میانه، خمسه، بیجار و اطراف قزوین، ساوه و تهران مهاجرت کردند.(تناولی، 1370، 18- 17) (تصویر 15) یکی از اقوامی که بیش ازهمه بهنقوش حیوانی در گلیمهای خاص خود معروف بهورنی، پرداخته شاهسون یا ایلسون است. تصویر 16، فراوانی وتنوع طرح وتزئین نقشمایه کل و بز در دستبافتههای عشایر شاهسون را نشان میدهد و درمیان آن برخینقوش مشابه اقوام دیگرنیز دیده میشود. مانند بزدوسر که در بافتههای بختیاری، خمسه وقشقایی نیز مشاهده میشود.
تصویر 13- تنوع نقوش بزکوهی در گلیم شاهسون، ماخذ نگارنده ب- گلیم اقوام بختیاری بختیاریها، یکی از شعب چهارگانه قوم لر، از اقوام فارسیزبان ومعروف به لر بزرگ و بزرگترین ایل از اقوام ایرانی هستند. درمیان نقوش زیبای بافتههای لر طرحهای ساده شدههندسی وبرخی نقوش حیوانات مشاهده میشود. میتوان گفت طرح غالب در گلیم بختیاری، طرحهندسی وانتزاعی است. اما نکتهجالب حضور چند نقش سنتی درمیان آن است که کاملا با فرهنگ دورانباستان هماهنگ و بلکه بازمانده خاموش آن دوران است. ایننقوش گاه سادهشده نقوشطبیعی از پس قرنها میباشند که به شکلهندسی وکاملا انتزاعی تغیر یافتهاند، مانند نقش S (تصویر 18- 17) و نیز در اینمیان باید از ترنجهایی یاد کرد که گرداگرد آنها سرهای سادهشده حیواناتی قرار دارند که احتمالا بازمانده همان نگاره رمزی مرغی- قوچکی(طلسم باران) میباشند و در اثر مرور زمان بهاشکال گوناگون و بسیار متنوع در آمدهاند.(میرنیا، 1368، 25 - 23) نگاره انتزاعی بزکوهی در گلیم یکی از نگارههایی که در بافتههای گلیمی بسیاری از مناطق ایران، از لرهای بختیاری و قشقایی گرفته تا شاهسون و بلوچ و حتی در مناطقی از قفقاز و آناتولی دیده میشود، نگارهای است که بهنظر سیروس پرهام برخی آن را شکل سادهشده بزکوهی و برخی دیگر آن را نقشتجرید یافته اژدها میدانند. ایننگاره هم در متن دستباف بهکار میرود که در اینصورت از نقوش اصلی بهشمار میرود و گاهی هم بهصورت حاشیه بافته میشود در واقع حالت غالب اینطرح بهصورت افقی است.(پرهام، 1371، 363- 361)
تصویر 17- نقش (احتمالی) بزکوهی در جل اسببختیاری در شکل عمودی، حاشیه جل اسب. ماخذ: opie,1992.22,
بزکوهی سفال تپه گیلان هزاره سوم قبل میلاد
تصویر 15- تغیر نقش بز بهشکل هندسی S، ماخذ: پرهام، 1370،361
نقش انتزاعی دیگر از بزکوهی که در میان بافتههای بختیاری بیشتر بهچشم میخورد، نقش مرغ شاخدار با دو یا سه پا است. این نقش، با نقش نگارهمرغی – قوچکی که از جنبه شیوه سادهسازی سر مرغ و بز در آن شبیه است و تبدیل آن به یکسه گوش در فرشبافی عشایر فارس بختیاری، احتمال یکی بودن پازن وپرنده در طرح مرغی –قوچکی را بیشتر میسازد. هدف نهایی این شیوه نگارهپردازی پیدا و پنهان بهوجود آوردن سلسله طلسم گونه نقشمایه رمزی طلبباران از کنه نگارههایی که نقش اصلی آنها آراستن و تزئین کردن است و نهفتن و پنهان کردن این طلسم در لابهلای خطوط، اشکال و حجمهایی که وسیله استتار و حفاظت آن میباشد. چراکه پنهان کردن دعا و طلسم و دور نگهداشتن آن از چشم دیگران همیشه از ارکان ساحری و طلسمسازی بودهاست. در بیشتر دستبافتههای فارس، بختیاری و افشار، سر مرغ و پرنده درست مانند سر اسب، قوچ و پازن بهصورت سادهشده سهگوشه متساویالساقین ترسیم میشود و بیشتر نمونههای لری بختیاری شاخداراند و در برخی نمونههای کهنچشم دارد. با اینهمه نمیتوان آن را به ترکیب پازن و پرنده نماد باران نسبت داد. ترکیب، مرغی – قوچکی، که در میان قشقایی ها به قوش و لرهای فارس بهسر گنجشکی، و درجنوب ترکیه بهسر قوش واصطلاح کلهمرغی و قوچک همطراز آن است، درستتر بود که پازن یا بزکوهی جایگزین لفظ آن شود.(پرهام، 1371، 9-8) (تصویر 19) مثلث سهگوش با سر شبیه پرنده و یا بزکوهی سادهشده دو یا سه پا و با دویا و یکشاخ، درمیان دستبافتههای بختیاری(شکل 20) احتمال ترکیب پرنده و پازن را تقویت میکند، ایننقش در میان مردم منطقه به پازن معروف است که میتوان آن را حاصل تاثیر اسطورهها و رمزپردازی مرغ و بزکوهی دانست. بزکوهی یا پازن با پرنده در نقوش سفالینهشوش(تصویر 4) و نیز درمفرغ لرستان دیده میشود.
تصویر 20- پازن، بختیاری، نمکدان، ماخذ: opie,1992,47 نقش دیگر، نقش گوزن با شاخهای پهن است که در دل خود طرح بزکوهی نیز دارد و در گلیمقشقایی نیز بافته میشود.(نقش پ از تصویر 22 ) درهمین نقش طرحی از چلیپا یا گردونه خورشید هم دیده میشود. بهبرکت اسناد هنری ساسانی اکنون مسلم است که گوزن شاخ پهن موجود در بافتههای لری قشقایی تجسم سادهشده گوزن معروف به«بین النهرینی» است که اصل آن از اروپای دوران پیش از یخبندان بوده و به بینالنهرین مهاجرت کرده و از قرون وسطی تاکنون جزء جانوران گمشده بوده و بهاحتمال بسیار زیاد، همین گوزن الگوی بافندگان عصر هخامنشی نیز بوده است زیرا نمونه واضح این گوزن شاخپهن در قالی مشهور پازیریک(از عهدهخامنشی) دیده میشود. بدین ترتیب خاستگاه نقوش گوزن بافتههای لر بختیاری و بهطور کلی نواحی فارس مشخص و روشن میگردد.(پرهام، 1371،101)
17- نقش بز و نگاره مرغی قوچکی بختیاری، ماخذ:همان
ج- گلیم اقوام فارس در میان دستبافتههای اقوام در منطقه فارس، بزکوهی نقش پایداری در انواع گلیم است. ایلات ترک، لر وعرب در این منطقه همجوارند، ایلقشقایی از اقوام بزرگ منطقه است. اما بهجرات میتوان گفت بیشاز همه شاهسونها از نقوشحیوانی در گلیم استفاده میکنند. ظاهرا جانورنگاری در گلیمقشقایی چندان رواج ندارد و زیراندازهایی که دارای نقوش حیوانی هستند، در واقع پرزباف میباشند. جانورنگاری کمتر در زیراندازی در بافت جل اسب، خورجین، مفرش وغیره مورد استفاده قرار میگیرند. شاید بتوان گفت تنها نقش
تصویر 21- بز کوهی قشقایی، مالبند ربعاول قرن 20، ماخذ :opie , 1992 : 187 جانوری گلیم قشقایی، همان ترنج های برگرفته از نگاره کلهمرغی- قوچی است.(تصویر 21) از آنجا که قشقاییها ترکزبان بوده و با طوایفلر وعرب نیز همجواراند، برخی نقوش آنها از اقوام ترک و لر الهام گرفته شدهاست، نقشطاووس از اقوام شاهسون و نقشگوزن شاخپهن از لرها که هر دو نقش نیز با نقش بزکوهی ترکیب شدهاست. در تصویر 22، انواع نقشهای بزکوهی در میان عشایر منطقهفارس دیده میشود. قشقاییها که یکی از بزرگترین گروهای عشایری منطقهفارساند، دارای زیباترین، جذابترین و مرغوبترین قالیها و گلیمهای این سرزمیناند. همانطور که درآغاز تاریخ، در شوش و سیلک نماد زمین و یا آب و گردونه خورشید بهعنوان طلسمباران خواهی وبرکت بر سفالینهها همراه نقش بزکوهی و یا در میان شاخهای اغراقشده تصویر میشد. در برخی از نقشهای بزکوهی قشقایی گاه بر تنهطرح و یا درمیان شاخ بزکوهی نیز نماد چلیپا، ماه یا گردونه خورشید نیز قابل مشاهدهاست. بر روی یکی از نقشهای بزکوهی( چ )از تصویر22ٍ روی شاخ بزکوهی، یکلوزی در نهایت دقت و زیبایی و بداعت دیده میشود که چنانچه بهآن توجه نشود، شاید تصادفی بهنظر برسد. با توجه بهآخرین تحقیقات بر سنگنگارهها و احتساب برخی علامتها بهخط تصویری پیش از تاریخ ایلامی که در ابتدا این نوشتار بهآن اشارهشد، بهنظر میرسد اینلوزی بر روی شاخ بزکوهی ممکن است بازمانده نشانه مقدس طلبباران که در سنگنگارههای پیشاز تاریخ در کنار نقش بزکوهی و نماد ماه یا در میان شاخ آن باشد. نماد مقدس hu) ) بهشکل لوزی همانطور که اشارهشد از خطوط پروتو ایلامی مربوط بهپیش ازتاریخ شناساییشدهاست. با توجه بهدقت طرح اینلوزی بر سر بزکوهی احتمال میرود گونهای رمزگذاری مشابه سنگنگارهها برای نماد باران باشد. مانند بزکوهی دوسر در گلیم شاهسون وقشقایی(ح از 22) که یادآور حیوانات ترکیبی ودو سر مفرغهای لرستان است.(تصویر 23)
تصویر 22- تنوع نقوش بزکوهی در دستبافتههای منطقه فارس، ماخذ: نقوش ت، ث، ج، چ پرهام، 1371، نقوش الف، ب، ح،خ نگارنده با توجه بهاین نکته که هنر در دوران پیشاز تاریخ و باستان صرفزیبایی نبود و ریشه در آیین واعتقادات دوران خود داشتهاست، بهنظر میرسد، ارتباط بامعنایی میان حفظ نقش بزکوهی از سنگنگارهها تا دستبافتههای عشایری وجود دارد.
تصویر 23- مقایسه نقش بزکوهی دوسردر برنز پیشاز هخامنشی، با بزکوهی دو سر درگلیم بختیاری ب، در گلیمقشقایی پ، مفرغ لرستان ت. تغییرات نقشبزکوهی با مقایسه نقشمایههای بزکوهی از سنگنگارهها تا دوران معاصر، میتوان بهنکات زیر دستیافت: همانطور که در دورانباستان، ازپیش ازتاریخ تا دوران تمدن باستان، نقش نمادین بز کوهی در اعتقادات کمرنگ میشود، طراحی آن نیز بهطبیعتگرایی نزدیکشده و اغراق در شاخها که از ویژگیهای ترسیمی در دوران پیشاز تاریخ بود، کم میشود. در دوران اسلامی طرحهای پراکندهای از بز یا بز کوهی و مارال در ظروف سفالین و فلزی دیده میشود که جنبه نمادین آن کمرنگ بوده و ترسیم طبیعی شکل حیوان مدنظر بوده است. با اینهمه میتوان گفت نقش بزکوهی در دستبافتهها بیشتر شکل
نمادین دارد. مانند تصویر 20 ، که بزکوهی دوسر را در گلیم عشایر و در قیاس با مفرغهای لرستان نشان میدهد که دقیقا نقشی بهجا مانده از دوران باستان است. همچنین همراهی برخی نشانهها با نگاره بزکوهی در دستبافتها، نظیر کاربرد آن در سفالینههای دوران باستان است. مانند نماد ماه یا خورشید(سواستیکا) یا نمادی از آب و زمین که در نقوشبختیاری و قشقایی بر تنهگوزن و بر شاخ بزکوهی دیده میشود و در نقوشدوره باستان نیز نگاره بز همراه نماد آب، دیده میشود.(تصویر 24) استحاله نقشبز بهشکل خطی مانند حرف s در تصویر15، نشانگر اهمیت آن، کاربرد مکرر و استحاله آن در شکل دیگر است که ضامن تداوم ایننقش و رمزگذاری آن دردستبافته گشتهاست. نتیجه نقش جانوران از علایق هنر ایرانی است که با توجه به اعتقادات، اسطورهها و آیینها در سفالگری، فلزکاری، ودستبافتهها و نقش برجستهها دیده میشود. در میان نقوشجانوران، بزکوهی از فراوانی بسیاری در دوران تاریخی ازپیش از تاریخ تاکنون برخوردار است. بهنظر میرسد این موضوع ریشه در اسطورهها و اعتقادات دورانباستان در مورد اینحیوان دارد. گلیمبافی، ازهنرهای دستیستنی ایران است و میتواند ازمنابع بکر شناسایی نقوش و نمادهای اسطورهای و باستانی تلقی شود. این هنر که تا روزگار ما کمتر دستخوش تغییرات دنیای صنعتی قرار گرفته در خود سنتها، عقاید وعلایق گذشتگان را از دورانباستان نهفته دارد. شباهت نقوش بهجامانده از بزکوهی در دستبافتها، رابطه بامعنایی با نقوش سنگنگارهها وسفالینهها وفلزکاری از دوران پیشاز تاریخ تا تمدن تاریخی و دوران معاصر نشان میدهد. بهنظر میرسد دلیل تنوع، فراوانی و تداوم نقش بزکوهی در ایران وحضور فعلی آن در گلیمها، اهمیت نمادین آن در دوران کهن است که از آن نمادی برای طلبباران وفراوانی ساخته و همچون طلسمی در میان نقوش بافته از دیرباز پنهان ومحفوظ ماندهاست. از اینرو ایننقش در دورانباستان و در دستبافتهها ، همواره با نشانههایی نمادین همراهاست و تنها در هنراسلامی است که کاربرد طبیعتگرای آن بر معنای نمادین آن غلبه دارد. اشکال متنوع تداوم وتکرار ایننقش در سنگنگارهها، سفالینه وهنر فلزکاری کهن و پایداری آن در دستبافتهها نشان از اهمیت آن در اعتقادات، زندگی ومعاش مردمان گذشته داشته و ارزش معنوی دستبافتههای روستایی وعشایری را دوچندان میسازد. ازسویی این مساله نشانگر آن است که چگونه یک نقشباستانی در گلیم هنوز پابرجا مانده و بهعبارتی دستبافتههای روستایی وعشایری محمل استمرار یک سنت باستانی است. این موضوع برنقش اهمیت حفظ میراثکهن دستبافتها ومطالعه نقوش آن بهعنوان گنجینهای بهجامانده از فرهنگ وهنر ایرانی میافزاید. | |||||
مراجع | |||||
الیاده، میرچا، رساله درتاریخ ادیان، ترجمه: جلال ستاری، انتشاراتسروش، 1372. تاجبخش،هدایت، جمالی سیروس، نخجیران از آغاز تاامروز، موزه آثار طبیعی وحیات وحش ایران، 1374 . تناولی، پرویز، نان و نمک، کتابسرا، تهران،1370. تناولی، پرویز،هنرزیرپا گبه، انتشاراتیساولی، بیتا. پرهام، سیروس، دستبافتهای عشایری و روستایی فارس، جلد1، موسسه انتشاراتیامیرکبیر، چاپ دوم، تهران، 1370. پرهام، سیروس، دستبافتهای عشایری و روستایی فارس، جلد2، موسسه انتشاراتیامیرکبیر، تهران ،1371. پوپ، آرتور اپهام، شاهکارهای هنر ایران، دکتر پرویز ناتل خانلری، انتشاراتعلمی وفرهنگی، چاپ دوم، 1380. جابز، گرترود، سمبلها(کتاب اول:جانوران)، محمدرضا بقاپور، تهران،1370. خلیلی، ناصر، گروبه، ارنست ج، سفال اسلامی، فرناز حایری، نشرکارنگ، تهران، 1384 . ریاضی، محمدرضا، طرحها ونقوش لباسها و بافتههای ساسانی، انتشاراتگنجینه، 1382 . فرهادی، مرتضی، موزههایی در باد، انتشاراتدانشگاه علامه طباطبایی، 1377. کارنوی، آلبرت جوزف، اساطیر ایرانی، احمد طباطبایی، انتشاراتعلمی فرهنگی، تهران،1383. کوپر، جی.سی، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ملیحه کرباسیان،انتشاراتفرشاد، 1379. کامبخشفرد، سیفا...، سفال وسفالگری در ایران، ققنوس، تهران، 1379. کریمی، فاطمه، کیانی، محمدیوسف، هنر سفالگری دورهاسلامی، ارشاداسلامی،1364. گیریشمن، رومن، هنرایران در دوران ماد وهخامنشی، عیسی بهنام، انتشاراتعلمی وفرهنگی ، 1371 . گدار آندره، هنر ایران، حبیبی، بهروز، انتشاراتباد، تهران، 1345. میرنیا، سیدعلی، ایلها و طایفههای عشایری کرد ایران، نسل دانش، تهران، 1368. ناصریفرد، محمد، سنگ نگارههای ایران، 1388. هال جیمز، فرهنگنگارهای نمادها در هنرشرق وغرب، رقیه بهزادی، انتشاراتفرهنگ معاصر، تهران، 1380. هینلز، جان، شناخت اساطیرایران، ژاله آموزگار و احمد تفضلی، نشرچشمه، تهران، 1374. 1983. Hull, Alastair, Wyhowska, Luczyc, Jose, Killim, Thames& Hudson Opie James, nomadic and village weaving from the near east and central Asia, Laurence king, London, 1992.
| |||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 7,974 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 14,517 |