سخن سردبیر:چالش داوری علمی و تأثیر آن بر ارتقاء کیفی نشریات و توسعه دانش | ||
پژوهش نامه علم سنجی | ||
سخن سردبیر، دوره 6، (شماره ا، بهار و تابستان) - شماره پیاپی 11، فروردین 1399، صفحه 1-3 اصل مقاله (850.2 K) | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22070/rsci.2020.1187 | ||
نویسنده | ||
عبدالرضا نوروزی چاکلی | ||
سردبیر پژوهشنامه علمسنجی، دوفصلنامه علمی دانشگاه شاهد و دانشیار گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شاهد | ||
چکیده | ||
همواره تصور عمومی بر آن بوده است که نویسندگان آثار علمی در زمینه تولید، انتشار و توسعه علم، از مهمترین نقش برخوردارند؛ چرا که نویسندگان به عنوان مهمترین عوامل تولید علم، زیربنای شکلگیری تفکر و تزریقکنندۀ جریانهای فکری به جامعه محسوب میشوند. در کنار این تصور، نشریات و ناشران علمی نیز به عنوان محملهای انتشار و اشاعۀ علم، از اهمیت ویژهای برخوردارند و در چرخۀ تولید علم، همواره از آنها به عنوان زیربناییترین عوامل زیرساختی انتقال و اشاعۀ دانش یاد میشود. از سویی، جامعۀ علمی همواره به نقش سردبیران و اعضای هیئت تحریریه و عوامل علمی- اجرایی نشریات و ناشران نیز به عنوان بخشی دیگر از عوامل مهم تولید و اشاعۀ دانش می نگرد. از همین روست که معمولاً از سردبیران نشریات و مدیران بخشهای علمی نشر، که به عنوان تصمیمگیرندگان نهایی انتشار مقالهها و آثار علمی عمل میکنند، به منزلۀ اصلیترین مسئولان ارتقاء کیفیت نشریات و آثار یاد میشود. البته اهمیت بیبدیل هر یک از عوامل یاد شده از قبیل نویسندگان، ناشران، نشریات، سردبیران، اعضای هیئت تحریریه و سایر عوامل علمی و اجرایی نشر در ارتقاء کیفیت مقالات و سایر انتشارات علمی بر هیچ کس پوشیده نیست. با وجود آن، نکتهای که گاهی از آن غفلت میشود و آن طور که باید مورد توجه قرار نمیگیرد، نقش مستقیمی است که داوران علمی در قبال اعتلاء بخشیدن به کیفیت نشریات و انتشار آثار علمی برعهده دارند. در واقع، اگر بتوان متصور بود که فرایند داوری از چرخه نشر حذف شود، یا حتی کمرنگ انگاشته شود، باید منتظر بود تا چرخه کیفی نشر از حرکت باز ایستد، جامعۀ علمی با چالش مواجه شود و بتدریج راه برای انتشار آثاری غیرقابل اعتماد و کماعتبار هموار شود. شاید بیراه نباشد که گفته شود ارتقاء کیفیت نشریات و آثار علمی ناشران، بیش از آنکه مرهون زحمات نویسندگان و سایر عوامل تولید علم باشد، مرهون تلاش و دقت نظری است که داوران به خرج میدهند. در واقع، تشخیص درست نقاط قوت و ضعف مقالات و آثار توسط داوران، نه فقط برای سردبیران و مدیران انتشارات علمی، بلکه برای نویسندگان نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ زیرا داوران برای ارتقاء بخشیدن کیفیت آثاری که نویسندگان به چرخه نشر علمی وارد می کنند، به عنوان اهرمی مؤثر محسوب می شوند. برعکس، ضعف کیفیت داوری نیز می تواند برای نویسندگان حائز اهمیت باشد و آنها را برای انتشار آثارشان با چالش جدی مواجه کند؛ زیرا چه بسا هیچ نویسندهای مایل نباشد مقالۀ ارزشمندش بدلیل اشتباهات داوری و درست تشخیص داده نشدن نقاط قوت و برجستگیهای آن، بصورت ناعادلانه از چرخۀ نشر خارج شود. البته چالش های داوری به همین چند مورد ختم نمی شود و از ابعاد متعدد دیگر نیز می تواند چرخه نشر علمی را تحت تأثیر قرار دهد و به عنوان مثالی دیگر، چه بسا گاهی نقصان در تشخیص درست نقاط ضعف، موجب انتشار یک مقاله یا اثر علمی کماعتبار شود که آن نیز به دور از عدالت علمی و گناهی نابخشودنی است. با وجود این، کمتر به نقش ظریف داوری در چرخه انتشار علمی توجه شده است. واقعیت این است که داوران، نه از درون بدنۀ نشریه، بلکه از درون جامعه علمی و به عنوان نمایندگان این جامعه انتخاب می شوند و به اعتبارسنجی کیفیت اثر می پردازند. به این ترتیب، هر یک از اعضای جامعۀ علمی که در چرخه نشر به عنوان داور نقشآفرینی می کنند، از سوی جامعه علمی به عنوان تضمین کنندگان کیفیت آثار شناخته میشوند. البته با وجود اینکه اهمیت جایگاه داوران هیچگاه بر نشریات و مدیران انتشارات علمی پوشیده نبوده است، اما همچنان این سؤال مهم بی پاسخ مانده است که چگونه این جایگاه مهم باید در برنامهها، سیاستها و قوانین علمی پشتیبانیکننده از توسعۀ پژوهش تقویت شود تا نشریات و انتشارات علمی بتوانند به نحو مؤثرتری از مشارکت و همکاری جامعۀ علمی در فرایند داوری برخوردار شوند؟ چگونه می توان این اندیشه را بهگونهای مؤثرتر ترویج کرد که تک تک متخصصان جامعۀ علمی در ارتقاء کیفیت آثار علمی همقطاران خود نقش آفرینی کنند؟ گرچه هنوز پاسخهای روشنی به اینگونه پرسشها داده نشده، اما روشن است که این اندیشه باید تا جایی تقویت شود که جامعه علمی را به این باور برساند که ارتقاء یک نشریهای علمی به درجۀ Q1، یا برعکس، تنزل یک نشریه، انتشار مقالهای ضعیف یا چاپ کتابی ناکارآمد، تا حد زیادی به فرایند داوری علمی که قبل و بعد از انتشار، این آثار را مورد ارزیابی قرار داده اند باز می گردد؛ چرا که انجام داوری دقیق پیش از انتشار میتواند تضمینکنندۀ کیفیت باشد و انجام داوری بعد از انتشار که معمولاً در قالب نقد منصفانه ظاهر میشود، میتواند به عنوان یک اهرم کنترلی قوی، نشریات و ناشران را بسوی کنترل کیفی مطلوب تر آثاری که منتشر میکنند، سوق دهد. علاوه بر این، مسائل و پرسشهای زیاد دیگری در این زمینه باقی است که باید به آنها پاسخهایی دقیق، حساب شده و پژوهشمحور داده شود تا بتوان بطور صحیح مسیر ارتقاء کیفیت آثار علمی و توسعۀ نشریات را هموار کرد. مسائلی از این قبیل که چه عواملی باعث میشود مشارکت جامعۀ علمی در زمینۀ داوری آثار علمی تقویت شود؟ برای تقویت این همکاری و همدلی، باید چه نوع سیاستها، برنامهها و مشوقهایی در نظر گرفته شود؟ آیا سهم مشارکت گروههای مختلفی از پژوهشگران در زمینۀ داوری علمی با یکدیگر یکسان است؟ و اگر یکسان نیست، کدام دسته از پژوهشگران و بنا بر چه دلایلی نسبت به سایرین از مشارکت بیشتری در زمینۀ داوری علمی برخوردار بوده اند؟ و نکتۀ دیگر اینکه آیا مشارکت بیشتر در امر داوری علمی، الزاماً به معنای دقت نظر آنها در انجام داوری نیز هست، یا اینکه مشارکت در داوری یک چیز است و انجام داوری دقیق و مسئولانه مقولهای دیگر؟ به راستی، مشارکت نکردن بزرگان یک رشته در امر داوریهای علمی را چگونه باید تفسیر کرد؟ به عبارت دیگر،اگر نتایج پژوهشها نشان دهد که سهم بزرگان یک رشته و حتی سردبیران و سایر دستاندرکاران نشریات که از ذینفعان مهم هر رشته محسوب میشوند در زمینه داوری علمی ناچیز است و حتی آنها نیز کار داوری سایر نشریات و ناشران علمی رشته را در اولویتهای کاری خود قرار نمیدهند، این چالش باید چگونه تفسیر شود؟ و در این صورت چگونه میتوان انتظار داشت که مسیرهای توسعه برای آینده آن رشته هموار شود و آن رشته بتواند مسیرهای تعالی را به خوبی پشت سر بگذارد؟ علاوه بر این، سؤال مهم دیگر این است که به چه دلیل، نشریات بینالمللی که معمولاً هزینهای نیز به عنوان حق داوری به داوران خود پرداخت نمیکنند، در مقایسه با نشریات داخلی که مبلغی هر چند ناچیز برای داوری در نظر میگیرند با مشکلات کمتری در زمینۀ جلب مشارکت داوران مواجه هستند؟ آیا حضور پایگاههایی نظیر Publons که در سالهای اخیر به عنوان پایگاه داوری بینالمللی فعال شده و موجبات اعتباربخشی بیشتر داوران را فراهم آورده، در این زمینه نقشی تعیینکننده برعهده داشتهاند؟ و اگر تعیینکننده بودن نقش چنین پایگاههایی تأئید شود، آیا ایجاد چنین پایگاههایی در سطح ملی به منظور تحلیل سطح مشارکتهای کمّی و کیفی داوران و نشریات داخلی، توجهیی دارد و میتواند برای داوران به همان میزان اعتباربخشی ایجاد کند؟ در هر حال، این پرسشها و مسائل دیگری از این قبیل، همگی ابهاماتی هستند که در این مقوله مجال پاسخگویی به آنها وجود ندارد و باید در فرصتی مناسب و بر اساس رویکردهایی حساب شده و در قالب هایی همچون طرح های پژوهشی یا پایان نامه های تحصیلات تکمیلی، به آنها پاسخ گفته شود. اما آنچه در اینجا میتوان حداقل به عنوان یک فرضیه مطرح کرد این است که به نظر می رسد "عوامل انگیزشی" بیش از سایر عوامل در جلب مشارکت داوران برای داوری علمی مؤثر است. در واقع، عوامل انگیزشی همان عواملی هستند که یک پژوهشگر را وامیدارد حتی کار نگارش مقالۀ خود را برای مدتی به تأخیر بیاندازد، تا بتواند انجام کار داوری که به وی سپرده شده است را در اولویت قرار دهد. عوامل انگیزشی همان عواملی هستند که باعث میشود تکتک اعضای جامعۀ علمی به نشریات حوزۀ علمی خود به عنوان داراییهای دانشی خود بنگرند، کیفیت بالای نشریات را به نفع خود و کیفیت ضعیف نشریات را به ضرر خود ببینند و به این ترتیب خود را در مقابل کیفیت مقالات و آثاری که منتشر میشود، مسئول بدانند. البته هیچگاه نباید از این باور مهم غافل شد که نشر باکیفیت همواره در یک چرخه اتفاق میافتد و هیچ کدام از عوامل، از سردبیران، نویسندگان، نشریات و مدیران انتشارات علمی گرفته تا داوران علمی و سایر عوامل و ذینفعان چرخۀ تولید و توزیع دانش، نمیتوانند به تنهایی در این زمینه نقشآفرینی کنند. مطمئناً تزریق چنین باوری به جامعه علمی باعث خواهد شد تا تمامی ذینفعان چرخۀ انتشار علمی و بویژه داوران علمی، خود را برای ارتقاء کیفی نشریات و توسعۀ دانش تخصصی مسئول بدانند و این یکی از محوری ترین زمینه های لازم برای رشد و توسعه یک حوزه تخصصی است. | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 771 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 542 |