بررسی نقوش و خاستگاه آن ها در فرش های سرزمین های اسلامی موجود در نقاشی های عصر رنسانس و پس از آن | ||||||||||||||||||||||||||||
فصلنامه نگره | ||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 7، شماره 21، فروردین 1391، صفحه 21-37 اصل مقاله (2.45 M) | ||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||
علی رضا بهارلو* 1؛ عباس اکبری2 | ||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناس ارشد پژوهش هنر،دانشگاه کاشان، شهر کاشان، استان کاشان | ||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار دانشکده معماری و هنر دانشگاه کاشان، شهر کاشان، استان کاشان | ||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||
نقاشی رنسانس، علاوه بر موضوعات و مضامین گوناگون، شامل اشکال و عناصر متعددی نیز میشود که در این میان، تصاویر فرش – بهویژه انواع اسلامی آن- از بخشهای مهم وقابل توجه در ترکیببندی این نقاشیها است. هدف این پژوهش بررسی جایگاه این گونه فرشها در آثار نقاشیغرب و مطالعه خاستگاه و منشاء اولیه آنها، در کنار بازشناسی سایر موارد مانند طرحها و نقوش مورد استفاده است. در این راستا، انتساب فرشهای یادشده در نقاشیها بهمنطقه یا مناطقی خاص(بهعنوان مثال آناتولی و یا سایر حوزهها) و همچنین زمینههای پیدایش و ظهور این قالیها در آثار نقاشی، که موضوع با اهمیتی است، مورد بررسی قرار گرفتهاست. روش گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانهای بهشیوه اسنادی-تاریخی و تحلیل محتوا بوده و نتایج پژوهش نشان میدهد تعاملات شرق و غرب پس از دوران قرون وسطی، زمینه ظهور منسوجات اسلامی شرق در حوزه نقاشیغرب (بهویژه از دوره رنسانس بهبعد) را فراهم نمودهاست. البته باید توجه داشت با وجود اظهارنظر محققانغربی مبنی بر انتساب خاستگاه (تصاویر) قالیهای مورد اشاره به بخش آسیای صغیر(ترک)، میتوان این دامنه محدود را حتی وسیعتر از این درنظر گرفت. آنچنان که میشود این طرحها و نقوش را علاوه بر قالیهای ترک بهجامانده از سدههای گذشته، در سایر نواحی(مانند اران و قفقاز) هم مشاهده کرد که در این میان، نمونههای مشابه در مصر دورهمملوک، شمالآفریقا و اسپانیا و حتی تاثیرات و پشتوانههای ایرانی(سلجوقیان) را نیز باید مورد توجه قرارداد. | ||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||
فرش اسلامی؛ نقاشی؛ غرب؛ رنسانس | ||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه پژوهشهای تخصصی در مورد آثار هنری، بهغیر از منابع مکتوب، نیازمند مصادیقعینی بهجا مانده از گذشته است. با این همه به دلایل مختلف، ازجمله میزان پایداری مواد در گذر زمان، تمامی این آثار دارای نمونههای عینی برای پژوهش نیستند. این موضوع در مورد بسیاری از آثار هنرهای صناعی و کاربردی صدق میکند که برای مثال میتوان به تولیدات چوبی و یا انواع دستبافتها اشاره کرد. با این وجود در پارهای موارد میتوان از طریق مطالعه و بررسی سایر انواع هنری که در ساختار خود به نوعی چنین آثاری را مستند نمودهاند، پیشینههایی از اینقبیل را باز شناخت. از اینرو چنین امکانی زمینههای مطالعاتی هنرهایی را که مصادیق عینی آنها بههر دلیلی دردسترس نیست، برای محقق فراهم میآورد. با توجه به آنچه گفتهشد، بسیاری از فرشها عمر متفاوت و گاه کوتاهی دارند. از اینرو تنها امکان شناخت و مشاهده آنها در سایر آثار هنری فراهم است. یکی از مهمترین این موارد مطالعه نگارههای مختلف است. تصویر فرش در انواع نگارهها، بهغیر از جنبه زیباشناسانه اثر، این فرصت را نیز فراهم آورده که بتوان نمونه عینی فرشهایی را که مصادیق خارجی ندارند، بازبینی کنیم. البته پیشنه چنین تحقیقاتی نیز موجود است که دراین میان میتوان به تحقیقات نویسندگان غربی مثل ایان بنت، سوزان دی، دونالد کینگ، ولکمار، و یا پژوهشهای محققان ایرانی، ازجمله رسالههای دانشجویی(دانشکده هنر، دانشگاه شاهدتهران) و یا مقاله "بررسی ماهیت نقوش فرش در نقاشیهای غربی پس از رنسانس" نوشته دکتر امیرحسن ندایی، م هلاتختی، در شماره 8 فصلنامه تجسمی نقشمایه، اشاره کرد که تاکید آن بیشتر بر دوره پس از رنسانس است. البته در این مقاله بیشتر کارکرد بیانی نقوش تزئینی فرشها مدنظر بوده اگرچه این تحقیقات بهطور کامل و در قالب مقاله- بهجز مورد آخر- بهانجام نرسیدهاند و همچنان کار بیشتری میطلبد. هنر نقاشی اروپا، بهرغم آنکه نمونههای فراوانی از فرشهای شرقی را در خود دارد، تنها در مواردی خاص، مورد پژوهش قرار گرفته و معرفی شدهاست. پژوهش حاضر، بیشتر نمونهها، زمینهها و خاستگاههای پیدایش موضوع فرش در نقاشی غرب را مورد ارزیابی قرار می دهد و از این رهگذر می کوشد مواردی دیگر از فرشهای شرق را بهتصویر کشد. در واقع بهدنبال پاسخ این پرسشها است: 1- منابع اولیه این فرشها بهکدام حوزهها باز میگردد؟2 - ظهور این منسوجات در نقاشیغرب حاصل چه عواملی بوده است؟ 3- انواع قالیهای مصور در این آثار به چنددسته و برچه اساسی قابل تقسیمبندی هستند؟ برای پاسخ به این پرسشها، تلاششده با تکیه بر منابع موجود فارسی و به ویژه لاتین، و ارائه تصاویر مناسب و کافی از فرشها و بازخوانی نقوش در نقاشیهای موجود، ریشهیابی و بررسی پیشینه تاریخی و تاثیرات متقابل مناطق مختلف برهم، به این مهم دستیافت. روش گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانهای بهشیوه اسنادی – تاریخی و تحلیل محتوا بودهاست. تصویر فرش در نقاشی رنسانس در ترکیببندیهای نقاشی رنسانس، موضوعات و مسائل مختلفی دیده میشود که در اینمیان، مضامین دینی و مذهبی، مراسم و تشریفات، وقایع و رویدادها تا تصاویر تکچهره و غیره، در اینمجموعه قرار میگیرند. همه این موضوعات تاکنون از جنبههای مختلف مورد تحقیق و بررسی قرارگرفتهاند.[1]، اما آنچه نقاشی رنسانس را در اینمیان با اهمیت نشان میدهد؛ نه فقط موضوع کلی آثار، بلکه اجزای ترکیببندی این نقاشیها است. یکی از نمونههای بارز این عناصر، تصویر فرش و جایگاه آن در بستر نقاشی است که حتی در مواردی بهنظر میرسد این تصاویر بهاندازه موضوع اصلی نیز اهمیت یافتهاند. بههرحال گرچه بسیاری از فرشهای اینگروه از نقاشیها امروزه وجود ندارند، اما بررسی آنها، گویای دقت در بازنمایی رنسانس و میزان قابل استناد بودن تصاویر فرش میافزاید، به همین دلیل هم اهمیت زیادی دارد. بهطور کلی، آنچه از آثار هنرمندان اواخر قرون وسطی و اوایل رنسانس بهجا مانده، حاکی از این است که «نخستین بازنماییها و تصاویر فرش در نقاشی، مربوط به نیمهدوم سده 13م-7هـ و در نقاشیهای ایتالیا شمالی، توسکانی، و محدودهای است که شهرهایی مانند سیهنا[2]، پادوئا [3]، فلورانس [4]و لومباردی[5] را در بر میگیرد. شاید نقاش مطرح این دوره، جوتو[6] باشدکه باید نخستین نمونهها و البته دقیقترینشان را به وی نسبت داد».(Gantzhorn,1998,100) (تصاویر1و2) نکته قابلتامل در فرشهای نقاشیهای جوتو، تنوع و گستردگی طرحها است که البته پارهای از آنها، ریشه در طرحهای ما قبل دوران او دارند. البته چنین روندی پس از جوتو، در کار هنرمندان بیشتری نمود پیدا کرده و این تحول را در ادوار بعدی و«اوایل دهه 1300م - حدود 700 هـ، در آثار سیمونه مارتینی[7]، نیکولو بوناکورسو[8]، استفانو جیووانی[9] و یا آنبروجیو لورِنزِِتی[10] هم میتوان باز شناخت. در اینآثار علاوه بر نمایش حیوانات بهصورت استلیزه شده، برخی عناصرترکی نیز قابل مشاهدهاست که شامل استفاده از تکنیک{شیوه}گرهزنی مشابه میباشد».(Mills,1975,4-5)
تصاویر فرشهای خاور میانه –بهویژه امپراطوری عثمانی و سایر ملل اسلامی- موضوعی است که پس از این دوره نیز با پیشرفت و توسعه بیشتری در زندگی اروپائیان و بهتبع آن در هنرشان متجلی شده و زمینه گسترش روابط و تاثیرپذیریهای شرقوغرب را نمایانتر میسازد.«این تصاویر عموما در گذر از هنر اسلامی بههنر غرب، استلیزه، و به نقوش هندسی، سادهسازی شده که البته در اعصار بعدی و تقریبا اواخر سده 15م- 9هـ از میان رفتهاند و تنها تعدادی فرش با طرح حیوانی بهجا مانده است که اغلب از کلیساهای اروپایی- یعنی جایی که قاعدتا بیشتر مورد حفاظت بودهاند- کشف شدهاند».(King & Sylvester,1983,49-50) در بررسی روند تصویرسازی فرشهایشرقی در نقاشیهای غرب، علاوه بر مطالعه خاستگاه قالیها، منشاء نقوش آنها، میزان تاثیرپذیریهای غیر بومی و زمینه پیدایش این تصاویر درآثار نقاشی؛ نکته مهم دیگری نیز وجود دارد و آن گرایش و علاقه اروپاییها از گذشته بهمنسوجاتشرقی و بهویژه انواع اسلامی آن است. اروپاییها اغلب بهاین تولیدات هنری، همچون آثاری گرانبها و ارزشمند مینگریستند و اینموضوع در نقاشیهای دورههای یاد شده نیز هویدا است. «اگرچه قالی های به نمایش درآمده در تصاویر، بر روی سطح زمین و در میان جمعی از افراد، گسترده شده اند، اما اغلب آن ها به شخصیت اصلی نقاشی اختصاص یافته اند و عموما بر روی شاه نشین یا مقابل مذبح و یا در پایین پلکان و در برابر حضرت مریم و یا سایر قدیسین و فرمان روایان قرار گرفته اند» (Mack,2001,76) و معمولا دارای رنگمایه های قرمز هستند. (تصاویر 3و4)
روی هم رفته آنچه از بازنمود و تجلی این قالیها و همچنین از منابع مستند موجود حاصل میشود، گویای این است که «فرشهایشرقی اغلب بهعنوان عنصری تزئینی در صحنههای مذهبی استفاده میشدند و نمادی از تجمل و تشخص بهشمار میرفتند».(همان،73-93)
تصویر3- یان وان آیک، مریم کانیکوس ؛1436م-839 ه، تصویر4- آندریا مانتگنا،59 -1456م /63-860 ه، گالری مونیسیپال، بلژیک، حضرت مریم با فرششرقی در زیرپا بههمراه ماخذ:Gantzhorn,1998,124 حواشیکوفی در فرش و هاله دور سر، ماخذ: www.azerbaijanrugs.com
ریچارد اتینگهاوزن[11]، مورخ هنر اسلامی، در مورد ظهور فرشعثمانی در نقاشیغرب (که حجم گستردهای از بازنماییها را تشکیل میدهند) و از سویی، استقبال و قائلشدن جایگاهی بیسابقه از سوی اروپائیان پیرامون فرشها، مینویسد:«جای هیچ تردیدی نیست که این فرشها، جذابیت فوقالعادهای برای خریداران و دارندگان آنها بههمراه داشتهاند. این افراد از هر قشر و طبقهای بودند– چه اعضای خانه سلطنتی، چه شاهزادگان کلیسا یا اشرافزادگان و یا حتی شخصی مرفه از جامعه بورژوا، قدر و منزلت این کالاها را میتوان از طریق موقعیت آنها در مراسم تاجگذاری و یا سایر رویدادهای مهم ارزیابی نمود. آنها در واقع بهچیزی مبدل شده بودند که امروزه "نماد منزلت[12]" نامیده میشود».(Ettinghausen,1974,301) علاوه بر فرشهای قرارگرفته در میان قدیسین و یا سلاطین(در نقاشیها)، دستهای دیگر از نقاشان، قالیهای خود را در صحنههای غیرشاهانه و مجلل، به تصویر میکشیدند. این دسته از نقاشان پرتره، بهویژه از شمالاروپا و در دورههای پس از رنسانس، در اغلب موارد فرشهای آثارشان را بر روی میز و یا سایر اثاثیه نشان میدادند. بنابراین در کنار فرشهای یاد شده در دسته قبلی، تصاویر سایر فرشهای کوچک نیز، مسالهای رایج و مرسوم تلقی میشد که جایگاه خاص خود را نیز در دوران آتی بهدست آورد. بررسی خاستگاه و منشاء تصاویر
موضوع انتساب نقوش و طرحهای بازنماییشده فرش در نقاشیهای غرب و بهویژه در عصر رنسانس، مسالهای است که همواره جای بحث داشته و نظری متقن و قابل اثبات پیرامون آن ارائه نشدهاست. اگرچه بسیاری از محققین و نویسندگان و بهویژه غربیها، اغلب فرشهای موجود در آثار را منسوب بهفلات آناتولی(تصویر 5) و عثمانیها میدانند و آنها را فرش ترک میخوانند؛ اما در این میان باید بهیک سری نکات و مسائل مهم جانبی دیگر نیز توجه داشت.
براساس تعاریفموجود «واژه "آناتولیایی"[13]عنوانی پذیرفته شده برای بافتههای سنتیای است که امروزه به ناحیهای که "آسیای صغیر"[14] نامیده میشود، تعلق میگیرند. اگرچه واژه "تُرکی" نیز عنوانی قابل قبول میباشد، اما "آناتولی" (بهمعنی "سرزمینشرق" و برگرفته از واژهای یونانی بهمفهوم طلوع خورشید)، خود حامل تفاوتها و اختلافات کهنتری از نواحی ترکی امروزی است» (Opie,1992,273) و این موضوع در مورد پیدایش و سابقه بافندگی این منطقه و سایر عوامل دخیل و موثر بوده و تا اندازهای دامنه بحث را گستردهتر نموده است.
در بررسی و مطالعه بافندگی نواحی فلاتآناتولی و پیشینه آن، مشخص گردیده که پارهای عوامل خارجی، تاثیرگذار بودهاند، چنانچه محققین معتقدند «هنر فرشبافی در حوالی سده 11م و بهوسیله حاکمان سلسله سلجوقی که ریشه در ترکستان داشتند و تا سال 1299م بر آسیای صغیر حکمرانی میکردهاند، بهآناتولی(بخشی از ترکیه امروزی) آورده شدهاست. سلجوقیها با ورود به منطقه، آئین و فرهنگاسلامی خود را رواج دادند که از آنجمله، سنت کهن قالیبافی بر پایه طرحهای هندسی و رنگهای زنده را شامل میشد [. . .] و در این دوره آرامش نسبی بود که بافت فرشهای گرهدار توسعه فراوانی یافت و از سویی توانست با موفقیت بهاروپا صادر گردد».(Milanesi,1999,44) در واقع پس از اینزمان است که قالیهای سلاجقه آسیای صغیر، بهشهرت و اعتبار خاصی دستیافتند و بهعنوان آثار و کالاهای مرغوب شرقی در زندگی و فرهنگ غرب، تاثیر و نفوذ خود را اعمال کردند.(تصاویر 9-8-7-6)
برخی از محققان کشورمان نیز با بررسی و مطالعه اینگونه فرشها، و پیشینه آنها در کنار تصاویر فرش در مینیاتور؛ انتساب کامل این آثار به ترکان را، قابل تامل دانسته و نوشتهاند:«تردیدی نداریم که بهعلت نزدیکی آناتولی بهاروپا، ممکن است برخی از اینها، بافت آنخطه باشند، چنانکه میتوانند بافت قفقاز و آران هم باشند. بر روی این فرشها جز ویژگی فنونقش[. . .] مطالعه دیگری نشدهاست تا بهشناخت منشاء آنها کمک کند».(حصوری،42،1376) حتی در این رابطه، خود غربیها نیز فرشهایشرقی استفاده شده در نقاشی های رنسانس را، چه با طرححیوانی و چه هندسی و البته کمتر گردا16، دارای خاستگاههای جغرافیایی متعددی دانستهاند و آنها را صرفا محدود به منطقهای خاص ذکر نکردهاند. برای تبیین این نکته، میتوان بهعناوین یادشده توسط آنها در زبان ایتالیایی امروز توجه کرد که چنین میباشند: « cagiarini(طرح مملوک از مصر)، damaschini(منطقه دمشق)، babareschi(شمال آفریقا)، rhodioti (احتمالا وارد شده به روم)، turcheschi(امپراطوری عثمانی) و simiscasa(قفقاز)».(Mack,2001,77) بهاین ترتیب آشکار است که فرشترک، تنها یکی ازچندین خاستگاه تاثیرگذاری بر هنرمندان نقاشغرب در رونگاریهای آنها در سدههای پیشین بوده است. از اینرو شاید بهتر باشد که این ریشهیابی و انتساب را در عوض تعیین محدوده سیاسی و مرزبندیهای جغرافیایی، در حوزه مهمتر دیگری پیگیری نمود. چراکه اصل موضوع در ایناست که«چنین آثاری متعلق به حوزه فرهنگی یگانهای است که پس از کوششهای استعماری برای قطعهقطعه کردن غربآسیا، اکنون با نام چند کشور شناخته میشود».(حصوری،42،1376) ازسوی دیگر، ضروری است بدانیم در اینمیان، گاه فرشهای ایرانی نیز در ترسیم نقاشیها مورد استفاده و بهرهوری قرار میگرفتند که البته بیشتر این موارد را باید در فرشهای سده های بعدی اروپا(16- 17م) دنبال نمود. این قالیها و قالیچهها بهعنوان عاملی برای جذابیت پیشزمینه نقاشی در پرترههای اشخاص مهم و عموما انگلیسی استفاده میشدند. چنانچه«قالیهای ابریشمی مرغوبی که در زمان شاهعباس و در کاشان و اصفهان بافته شدند، در این آثار رونمایی شدهاند که البته تعداد آنها ناچیز و محدود است».(Diamond & Mailey,1973,59.) ضمن اینکه «قالیهای طرحگیاهی اصفهان از نوع هراتی نیز در تعداد انبوه بهپرتغال، اسپانیا و هلند صادر میشدند، اغلب در نقاشیهای فضاهایداخلی و توسط هنرمندانی مثل ولاسکوئز[15]، روبنس[16]، وان دایک[17]، ورمیر[18] و غیره بهتصویر کشیده میشدند»(همان،67) که بررسی نقوش، طرحها و رنگهای این قالیها در نقاشی پس از رنسانس نیز دارای اهمیت است و بحث و کاوش بیشتری را در جای خود میطلبد. اما بهطور کل «فرشهای ایران تا اواخر سده 16م آنچنان بازنمایی نشدند و در سده 17م بود که بهطور فزایندهای در میان ثروتمندان و متملکین پدیدار گشتند».(King & Sylvester,1983,17) بنابراین آنچه از اینحوزه قابل حصول است، ملاحظه تاثیرات فراوان غیر بومی و گسترده مناطق مختلف بر روند قالیبافی و سایر منسوجات نواحی ترک امروزی و سدههای پیشین است. در نتیجه، ریشه پارهای از تصاویر نقاشیها را باید در سایر ممالک و فرهنگها(مثلا مصر و شمال آفریقا) جستوجو کرد و تعداد قابل توجهی را نیز در خود آناتولی و تحت حاکمیت عثمانیها که این نیز، همانطور که اشاره شد، حاصل برخورد و امتزاج سایر عوامل بودهاست. ضمن اینکه در بررسیهای بیشتر مشخص گردید بافندگان تُرک، برخی از متعلقات بافندگی را مثل نقوش، از منابع خارجی اتخاذ کردهاند. برای نمونه،«امپراتوری بیزانس برای بافندگان، الگوهای هندسی حواشی فرش را که به نوعی، بازمانده از موزائیکهای رومی بود بههمراه داشت. اسلام، نقشمحراب، خوشنویسی و نقوشگیاهی مثل اسلیمی را وارد عرصه بافندگی کرد و از سوی شرق دور (چین)؛ گل لوتوس، اژدها، ققنوس و غیره بههنر ایرانی و از آن جا بهآناتولی منتقل گردید».(Day,1996,59) اما در مورد نخستین نمونه فرشهای بهجا مانده از سدههای پیشین در ناحیه آناتولی، میتوان از دوقطعه فرش با نقوشحیوانی استلیزه شده نام برد که از سویی اولین نمونههای باقیمانده قابل ملاحظه تا بهامروز هستند و از طرفی، تاثیرپذیری نواحی شرقیتر را نشان میدهند. همچنین نقوش و طرحهای مشابه آنها را در نقاشیهای اروپایی(که محور اصلی بحث را تشکیل میدهند) میتوان باز شناخت و مورد مطالعه قرار داد. البته این را نیز باید بهیاد داشت که تصویر و تجلی چنین طرحهایی بهتدریج و از اواسط سده 15م-9هـ کمرنگتر شده و طرحهای هندسی، سهم بیشتری در اینروند بهدست آوردند.
همچنین باید از دوقطعه فرش قابل توجه نیز یاد نمود که تاکنون موضوع مطالعه و تحقیقات زیادی واقع شدهاند. «یکی از آنها فرشی موسوم به اژدها و ققنوس برلین[19] است که ویلهلم وان بُد[20]، رئیس موزهبرلین(مکان امروزی فرش) آن را در یک کلیسای ایتالیای مرکزی و در سال 1886م کشف کرد و همچنین فرش دیگری بهنام ماربی[21] از همان دوره و اینبار در کلیسایی سوئد در ماربی بهدست آمد که هماکنون در موزههیستوریسک[22] استوکهلم در معرض دید است.(Bennett,2004,90). (تصاویر13-12-11-10)
آنچهکه از مطالعه ایندو نمونه، میتوان دریافت کرد نخست، میزان و نحوه تاثیرپذیری غربیها در زمینه نقوش است. چنانچه در فرش برلین نبرد میان اژدها و ققنوس، نشان از تاثیرات خاور دور دارد و فرش ماربی نیز که نقش دو پرنده را در کنار درختزندگی تصویر کردهاست، ریشههای پیش از اسلام را در خود نهفته دارد. البته خاستگاه مردمان ترک از آسیای مرکزی که بهآن نیز پرداخته شد، میتواند توجیهکننده چنین اقتباسهایی باشد. زمینههای پیدایش و گسترش تصاویر فرش در نقاشی پیشینه شیفتگی و گرایش اروپائیان بهمنسوجات شرقی بهدوران قرون وسطی باز میگردد، زمانیکه تعاملات غرب با شرق و بهویژه جهان اسلام، درحال شکلگیری و گسترش بود و یکی از نتایج و پیامدهای این ارتباطات، واردات اجناس و کالاهایشرقی ازجمله پارچه و فرش بود. اسناد و مدارک باقیمانده نشان میدهد«نخستین رابطه ثبتشده انگلیسیها با منسوجات اسلامی، در سده 12م-6هـ بودهاست. در آندوره، نوه ویلیام فاتح که در صومعه کلانی[23] بهسر میبرد، یک تختهفرش اسلامی را بهیک کلیسای انگلیسی اهدا کرد».(Boase,1953,170) البته در سایر موارد، شواهد دیگری نیز وجود دارند که حاکی از تعاملات و توسعه تجارت میان شرقوغرب باشند.«محمد الادریسی، جغرافیدان و فیلسوف اسپانیایی سدههای میانه اذعان میدارد که فرشهای پشمیبافته و تولیدشده در سده 12م در چینچیلا[24] و مورسیا[25] (در حال حاضر در اسپانیا) بهتمام نقاط دنیا صادر میشدهاند».(Saoud,2004,9) به اینصورت، این سیر ارتباطی که از سدههای پیشین میان شرقوغرب ایجاد شده بود، رفتهرفته شدت بیشتری گرفت و با توجه بهشرایط زندگی و فرهنگغرب، تحولات گستردهای یافت.«در سده 15 و 16م-9 و 10هـ، روابط تجاری رو بهرشد و از سویی شکوفایی و رونق اجتماعی اروپا باعث واردات فوقالعاده اجناس و آثار هنری و کالاهای پر زرق و برق اسلامی بهجامعه اروپا (و بهویژه قشرمرفه و تحصیلکرده) در جهت ایجاد زندگیای راحت و پرآسایش شد. بخش مهمی از این تجارت بهواردات فرش، سرامیک و سایر اجناس، اختصاص یافته بود. چنانچه تا سال 1500م [حدود905هـ]، به نقطهای میرسیم که محصولات ترکیخاصی در حجمی وسیع تولید و بهغرب صادر میشدند که در اینمیان شاهد تصویرسازی و رونگاری از این کالاها در میان زندگیاروپایی و در تابلوهای نقاشان ایتالیایی و شمال اروپا هستیم».(Mills,1975,16) آناتولی، ازجمله نواحی مهم و کلیدی آن روزگار است که با تجارت گسترده خود با مناطقغربی، بر اینروند فرهنگی دامن زده بود و فرشهایی که از این ناحیه بهاروپا صادر میشد، نقشاساسی در زمینه شکلگیری طرحهای خاص نقاشان ایفا مینمود. آنچنان که پیشتر اشاره گردید، این قالی و قالیچههای شرقی، عموما در مناسکی خاص بهتصویر کشیده میشدند و اغلب نیز توسط افراد سطوح بالا جامعه (مثل سلاطین، پادشاهان و صاحبان قدرت و ثروت) جمعآوری و بهطور کل «بهعنوان آثاری ارزشمند و درخور حضور در نقاشیها و یا نشانهاقتدار و ارزش اجتماعی در میان پرترهها قرار گرفتند».(Milanesi,1999,47) نکته قابلتوجه دیگری که درباره عوامل و زمینههای کاربرد و اجرای طرحهای فرشهایشرقی در میان نقاشیها و در کنار عوامل یادشده و در حوزهای دیگر باید آن را دنبال نمود، ارتباط نزدیکتر هنرمندانشرقی بهغرب و حضور مستقیم در دلفرهنگ آنها است. بهعنوان مثال در برخی موارد آمدهکه «این قالیهای بهکار رفته در نقاشیها، توسط هنرمندان ترک که در ونیز زندگی میکردند تولید میشده است که خود گواه دیگری است بر شیوه بازتولید فرشهای ترکی- اسلامی که بهمکتب ونیز راه یافتهاند» (Mills,1975,17) و نقش مهمی را در کنار صادرات و تجارت برعهده داشتند. موضوع دیگر در زمینه تجارت اروپا و شرق که آغاز آن حتی بهدوران پیش از رنسانس باز میگردد، روند استمراری و توسعهای اینروابط و تجلی آن در تمام حوزهها، بهویژه هنر و ادبیات در دورههای بعدی بود که شرایط متفاوتی را نیز تجربه مینمود. چنانچه «در سده 17م-11هـ، سبک و سیاق فرشها و شیوهها و انواع بازنماییها، شکل تازهای به خود گرفت و گونههای متعددی مثل فرش زیر پا، فرش روی میز، فرشهای گنجه و قفسه و یا فرشهای آویز از لبه پنجرهها، پدیدار گشت».(Victoria & Albert Museum,1920,9) (تصویر14)تغییر و تحول یادشده حتی بهاین جا هم ختم نمیشد.« از نیمهدوم سده 17م ارتباط و تجارت مستقیم اروپائیان با هندیان، باعث روانهشدن گونههای مغولی طرحهای ایرانی بهاروپا شد. نقاشان عصرطلایی هلند، تمامی مهارت خود را در نشان دادن تاثیرات نور بر روی میزهای مفروش بهکار گرفتند که ازجمله میتوان بهآثار ورمیر، نقاش مطرح هلندی اشارهکرد».(King & Sylvester,1983,22-23)(تصویر15)
اما بهجز موارد فوق، عوامل مهم دیگری نیز بهعنوان زمینههای پیدایش، قابل طرحاند. جاذبههای شرق وتاثیر غیرقابل انکار آن در نقاشیغرب، موضوعی بود که هنر بافندگی مشرقزمین و بهویژه سرزمینهای اسلامی را در میان افکار و آثار اروپائیان بهخوبی معرفی نمود و غنای فرهنگشرقی را بار دیگر بهرخ غرب کشید. چنانچه مدتها پیش ازاین نیز سیاحان و جهانگردان به این امر اذعان کرده بودند. برای مثال«مارکوپولو که در سال 1270م (669هـ) به آسیای صغیر مسافرت کرده، میگوید زیباترین و عالیترین قالیهای دنیا بهوسیله هنرمندان یونانی و ارمنی در بلاد ترکمن بافته میشود».(دیماند،258،1383) چنین کنشی حتی بهتدریج ازجایگاه سابق خود که فقط مختص صحنههای درباری و مراسم مذهبی رسمی و بهطور کل، محدود به یکسری وقایع قراردادی و شخصیتهایی خاص میشد خارج و متمایل بهزندگی روزمره و آثار مردم پسند شد. این واقعیتی بود که در اواخر سده 18 و در اوایل سده 19م کاملا فراگیر شده و بسیار نیز مقبول عامه واقع شدهبود.(تصاویر16و17) دلایل آن هم همچون گذشته واضح بود، زیرا که«پیشرفت بازرگانی و توسعه مستعمرات، مبادلات فزایندهای را با مشرقزمین بهدنبال داشت و همین امر، ذوق و شوق عمومی را برای صنایع دستیشرق برانگیخت و دراین راستا سیاست نیز نقش خود را ایفا کرد».(وریر،7،1376)
تقسیم و طبقهبندی محققینغرب در بررسی تاریخچه ورود منسوجات و بافتههایشرقی(با تاکید بر انواع ترکی آنها)، با گونههای متعددی از طرح و نقش در نقاشیها مواجه شدهاند و از آنجا که زمان و مکان تولید این بافتهها را بهطور قطع قابل تشخیص نمیدانستند، در طبقهبندی و نامگذاری اینفرشها متوسل بهشیوهای ابداعی شدهاند[26] به اینترتیب که انواع طرحها و الگوهای قالی را بر اساس نام نقاشان اروپایی که از آن فرشها بیشتر در آثارشان استفاده میکردند، نامگذاری کردند. البته در این شیوه، آنچه که بیشتر بهچشم میآید، تاکید بر اندازه و ابعاد، نوع و توجه بهنقشمایههای بزرگ در مرکز و زمینه قالی است تا اینکه برحاشیهها. «این طبقهبندی و بهکارگیری نقوش در قالیها، صرفا و لزوما با نقاشان آنها شروع نشدهاست»(Milanesi,1999,48) و در دورههای قبل از آنها نیز کاربرد داشته است. با توجه به آنچه گفته شد میتوان فرشهای عصر رنسانس و دورههای پس از آن (مانند باروک و سده 19) را در نقاشی، اینچنین دستهبندی نمود: فرشهای هولباین از آثار نقاشی دهههای قبل از نامگذاری امروزی این دسته از فرشها پیداست که چنین طرحهایی (هولباین) پیش از این نیز موجود بوده اما «فرشهای هولباین بهنام نقاشآلمانی، هانس هولباین پسر[27] (1543-98/1497م) اینعنوان را گرفته و نشانی است از احیای بازنگری شده طرحهای سنتی سلجوقی در آناتولی. ویژگی بارز این فرشها، ترنجهای هندسی نامتعارف است که خود به دودسته عمده قابل تقسیم است: طرحهای هولباین کوچک[28] و طرحهای هولباین بزرگ[29]».(Milanesi,1999,48) «طرحهای هولباین بزرگ، هشتضلعیهایی بزرگ را نشان میدهند که در داخل مربعهایی با حواشی کوفی قرار گرفتهاند و در طرح کوچک اینقالی، ردیفهایی لوزیشکل و یا هشتضلعیهایی دیده میشود که با حواشی در هم تنیدهای به وسیله نقوشپیچکی و گلچههایی با یک حاشیه کوفی اصلی از هم جدا شدهاند».(Stone,1997,96)(تصاویر20-19-18)
فرش های لوتو[30] فرشهای دیگری که مرتبط با دسته قبل هستند، زیرعنوان طرح لوتو قرار میگیرند.«طرحهای موجود در فرشهای لوتو، در رابطه با طرحهای اولیه هندسیای هستند که نخستین حضور خود را در اروپا، در آغاز سده 16م -10هـ بروز دادند».(Bennett,2004,100) این نوع فرش که با نام فرشارابسک اوشاک[31] (خاستگاه اولیه آن در آناتولی) نیز شناخته میشود «تا اوایل دهه 1700م در حجمی انبوه بهغرب صادر میشد»(Milanesi,1999,48) و «تا سدههای 17 و 18م نیز تولید میگشت اگرچه طرح آن تا حدودی سنگینتر، زاویهدارتر و زمختتر گردید».(Bennett,2004,102)(تصاویر 22-21)
فرشهای مملینگ این دسته، با تاثیر از نام هانس مملینگ [32]، نقاش فنلاندی سده 15م-9هـ اروپا شناخته میشوند.«خصیصه بارز فرشهای مذکور، صلیب قلابشکل است که عموما توسط مملینگ و در نقاشیهای وی از حضرت مریم دیده میشود... نقشمایه مملینگ بدون تردید، شکل خاصی از صلیب است که احیانا از نسخ ارمنی سده 12م- 6هـ اقتباس گردیدهاست».(Gantzhorn,1998,314)(تصاویر23-24) و همانطور که اشاره شد، منشاء این نقوش و طرحها در قالیهای نقاشان را باید در اعصار قبل از آنها جستوجو کرد و این نامگذاری، دلیلی بر ابداع یا معرفی آغازین آنها توسط نقاشان نیست. علاوه بر این«نقشمایه اولیه این فرش، صرفا محدود بهقالیهای ترک نمیشده و چنین طرحهایی و یا مشابه آنها را در کالاهای ترکمن و قفقازی هم میتوان مشاهدهنمود». (Day,1996,66-67) (یعنی همان موضوع و نظریهای که در مورد عدم انتساب قطعی اینطرحها و قالیها بهیک حوزه خاص، بدان پرداخته شد)
فرشهای بلینی در نقاشیهای سدههای 16 و 17م شمال ایتالیا، عمدتا فرشهای دیگری بهچشم میخورند که بهنام فرشهای بلینی شهرت یافتهاند. «جیووانی بلینی [33]و برادرش، جنتیله[34]، که در سال 1479م-884هـ از استانبول بازدید کردند، طرحهایی از فرشهای محرابی و با نقشمایههای موسوم بهسوراخ کلیدی[35] (قفلی) را در بخش پایینی اثر خود بهتصویر کشیدند و در قسمتبالایی فرشها، خطوط مورب تیزهداری که از آنها عموما چراغی آویزان بود، قراردادند». (King & Sylvester,1983,14-16) (تصاویر25-26)
فرش های کریولی ویژگی بارز این دسته، ترنجهای ستارهای بزرگ هشت یا شانزدهپر است که هر ستاره بهبخشهایی تقسیمشده و در داخل این بخشها، نقوشاستلیزه حیوانات قرار گرفتهاند.«فرشهای از ایندست، توسطنقاش ونیزی، کارلو کریوِلی[36]، و مابینسالهای1482 و 1486م-887 و 891هـ ترسیم میشدند».(Stone,1997,58) ازجمله این نقاشیها، میتوان به تابلوی "بشارت" اشاره کرد که در گالری ملی لندن نگهداری میشود.(تصاویر27و28)
فرشهای گیرلاندایو در تقسیمبندی فرشهای مصور در آثار نقاشان یادشده، میتوان یکنمونه دیگر را نیز اضافه کرد. در نقاشیای از دومینیکو گیرلاندایو[37] به نام مریم باکره در سال 1480م-885هـ، زیر پا، فرشی با دوترنج و دو لوزی تمام، مشاهده میگردد. این دوطرح لوزیشکل در کنار هم، ساختار ستارهصلیبی شکل پیچیدهای یافتهاند که با قدری تفاوت نسبت به فرشهای دیگر، میشود آنها را با عنوان طرحجدید چیرلاندایو طبقهبندی نمود.(تصویر 29) البته«نمونه فرشی از ایندست، تا بهامروز یافت نشده است و فقط مشابه آن در گالریهای شخصی دیده میشود».(Gantzhorn,1998,352)
نتیجه نقاشی غرب، بهویژه از اوایل دوره رنسانس، شاهد رشدوشکوفایی بسیاری در زمینه نوآوری، شیوه، رنگآمیزی و استفاده از موضوعات و عناصر بومی و بعضا خارجی در آثار خود بوده که در اینمیان، حضور فرشهای سرزمینهای اسلامی (بهویژه خاور میانه) در نقاشیها، جالب و قابل تامل است. فرش و سایر منسوجات(بهدلیل نوع ساختار و مصالح)، اصولا تولیدات هنری کمدوامی بهشمار میروند و حجم بافتههای بهجامانده از فرشهایشرقی در آثار نقاشان رنسانس، از این بافتههای تولیدشده باقیمانده از آن دوره بیشتر میباشند. از اینرو این نقاشیها بهعنوان منابعی ارزشمند درجهت شناختو بررسی آثار بافتهشده از بین رفته قلمداد میشوند. در اینمیان، طبیعت گرایی و گرایش بهمبانی واقعگرایی در آثار هنریغرب، بهویژه حوزه نقاشی، باعث گردیده طرح و نقش، ساختار، و رنگهای فرشهای تصویرشده، تا اندازه بسیار زیادی مشابه و مطابق با اصل خود باشند. آنچنان که از شیوه مصورسازی و قرارگرفتن فرشهایشرقی در نقاشیها پیداست، این بافتهها برای اروپائیان آثاری ارزشمند محسوب میشده و نشان از شوکت و منزلت داشتهاست. اما موارد زیر حاصل مطالعه و بررسی پیرامون پرسشهای عنوان شده در ابتدای این مقاله است: با وجود اظهار نظر محققانغربی مبنی بر انتساب تصاویر قالیهای یادشده بهحوزه آسیایصغیر(ترک)، باید درنظر داشت که چنین انتسابی بهسهولت قابل اثبات نیست. آنچنان که چنین طرحها و نقوشی را علاوه بر قالیهایترک، در سایر نواحی منطقه(مانند اران و قفقاز) هم میتوان مشاهده کرد و در اینمیان موارد مشابه در مصر، شمال آفریقا و اسپانیا و حتی تاثیرات و پشتوانههای ایرانی را نیز باید مدنظر قرارداد. حتی در مورد فرشهای ترک نیز باید اینسابقه و پیشزمینه ها مدنظر قرار گیرند، زیرا سلاجقه برخاسته از آسیایمیانه که پیش از حاکمیت عثمانیها، در آناتولی استقرار داشتند، تاثیرات قابل توجهی بر روند بافندگی و تولید فرش در دوران آتی بهجا گذاشتند. زمینه پیدایش و نفوذ تصاویر فرششرقی در نقاشیغرب را باید نتیجه تبادلات این دوحوزه، در طولتاریخ چند صدساله دانست. سفرهای اروپائیان بهشرق در پیرونق اجتماعی و رفاه اقتصادی، گسترش روابط تجاری، صادرات اجناس و اقلام هنری، سفرنامههای سیاحان، جغرافیدانان و تاریخنویسان و غیره همه باعث معرفی هرچه بیشتر فرهنگ مشرقزمین در میان اروپاییها شد که نتیجه آن، اقتباس و بهکارگیری برخی عناصرشرقی در میان فرهنگ و هنر غرب بود. فرشهای مصور در نقاشیها، عموما دارای نقشمایههای هندسی و شکسته هستند(تا گردان یا گیاهی)، و در مواردی که نقوش حیوانی نیز بهکار گرفته شده، سعی بر آن بوده تا آنها را بهصورت استلیزه(شیوه نگاری) نشان دهند. این قبیل فرشها(در این تحقیق) در یک طبقهبندی کلی بهشش گروه تقسیم شدهاند که نام هر گروه(طبق شیوهای ابداعی) بهنام هنرمند نقاش آن طرح تعلق گرفته و عبارتند از : فرشهای هولباین، لوتو، مملینگ، طرحهای بلینی، کریولی و چیرلاندایو. لازم بهبیان است در دورههای بعد از رنسانس و باروک اروپا(سدههای 18و19م)، شرقگرایی در آثار نقاشاناروپایی، بیشاز پیش و بهشیوهای متفاوت جلوهگر شد که این مسله نشان از ادامه روند شرقشناسی و آشنایی بامناطق و سرزمینهای دور داشت که برای غربیها جذاب مینمود. آثار نقاشی ترسیمشده در ایندوران، با فاصله گرفتن از وقایع تشریفاتی، توانست مقبول عام واقعگردد و از حالت قراردادی و تصنعی خارج شود. -[1] این قبیل مسائل در منابع مختلف، بهویژه کتب تاریخ هنر جهان، یا تاریخ هنر ایتالیا و سایر کشورهای اروپایی (هلند، اسپانیا وغیره)، همچون تاریخ هنر(جنسون)، هنر در گذر زمان(هلن گاردنر)، سیودو هزار سال تاریخ هنر(فردریک هارت) وغیره عنوان و بررسی شدهاند. [2] - sIenna : شهری در ناحیه توسکانا ایتالیا. این شهر نزدیک فلورانس، مرکز ناحیه توسکانا است. از این شهر کوچک یک بزرگراه نیز میگذرد. [3] - padua : یک شهر وکمون در ناحیه ونتو در شمال ایتالیا است. [4] - Florence : یکی از شهرهای تاریخی و بسیار زیبا است و هم اکنون پایتخت ناحیه توسکانی ایتالیا میباشد. [5] -Lombardy [6]- Giotto [7] -Simone Martini [8] - Niccolo Buonaccorso [9] - Stefano de Giovanni [10] -Anbrogio Lorenzetti [11] - Richard Ettinghausen [12] -status symbol [13] - Anatolian [14] -Minor Asia [15] -Velasquez [16] -Rubens [17] -Van Dyck [18] -Vermeer [19] - Berlin Dragon and phoenixrug [20]-Wilhelm von Bode [21]-Marby rug [22] - Historiske museum - Abbey of Cluny[23] : صومعهای در فرانسه، مربوط به سبک رمانسک، سدههای 10تا 12 م [24] -Chinchilla [25] -Murcia [26] - این شیوه نامگذاری، نخستین بار توسط کورت اردمان(1964-1901م)، رئیس موزه اسلامی برلین و محقق و پژوهشگرفرش پیشنهاد شد. [27] - Hans Holbein the younger [28] -Small-patten Holbein [29] - Large- pattern holbein [30] -Lotto carpets [31] -Ushak arabesque carpet [32] -Hans Memling [33] -Giovanni Bellini [34] -Gentile Bellini [35] -"re-entrant "or Keyhole motif [36] - Carlo Crivelli [37] -Domenico Ghirlandaio
| ||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||
حصوری، علی، فرش در مینیاتور. انتشارات فرهنگان، تهران، 1376 . دیماند، موریس، راهنمای صنایع دستی، ترجمه فریار، عبدالله، چ3، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1383 . وریر، میشل، جلوههای شرق در آثار نقاشان شرقگرا، تصحیح حامد فولادوند، نشر فرهنگسرا (یساولی)،تهران، 1376 . Bennett, Ian ,Rugs and Carpets of the World, Greenwich Editions, London,2004.
Boase, T.S.R. ,English Art 1100-1216, Clarendon Press, London,1953.
Day, Susan ,Great Carpets of the World, The Vendome Press, USA,1996.Dimand, Maurice , Mailey, Jean , Oriental Rugs in The Metropolitan Museum of Art, Metropolitan Museum of Art, Written in English,1973.Ettinghausen, R,The Impact of Muslim Decorative Arts and Painting on the Arts of Europe, Clarendon Press, London (Oxford),1974.Gantzhorn,Volkmar,Oriental Carpets, Translated by Charles Madsen,Taschen,London,1998.
King, Donald, Sylvester, David ,The Eastern Carpet in the Western World, From the 15th to the 17th century, Arts Council of Great Britain, London,1983.
Mack, Rosamond E ,Bazaar to Piazza: Islamic Trade and Italian Art, 1300-1600, University of California Press,2001.
Milanesi, Enza ,The Carpet, I.B.Yauris, London,1999.
Mills, J,Carpets in Pictures, Publications Department National Gallery, London,1992.
Opie, James ,Tribal Rugs, Laurence King, London,1992.
Saoud, Rabah ,The Muslim Carpet and the Origin of Carpeting, FSTC Limited, United Kingdom,2004.
Stone, Peter F, The Oriental Rug Lexicon, Thames and Hudson Ltd, London,1997.
Victoria and Albert Museum ,Guide to the Collection of Carpets, HMSO, London,1920. | ||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,423 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 6,779 |